جونگکوک
با احساس خفگی از خواب بیدار شدم
تهیونگ محکم بغلم کرده بود
و پاش انداخته بود دور کمرمرسما قفل شده بودم تو بغلش
جونگکوک: تهیونگ بیدار شو خفم کردی
تهیونگ عزیزم نمی تونم نفس بکشم!!
تهیونگگگگ!!نه اینطور بیدار نمیشه
شیطنتم گل کرد نیپل سمت چپش
که جلو دهنم بود مکیدمتهیونگ: نکن توله بذار یکم بیشتر بخوابیم
جونگکوک: پس بیداری وانمود میکنی نشنیدی
تهیونگ من دارم خفه میشم یکم شل کنچشماش بازکرد و یه نگاه به من کرد
خندید و گفت: صبح بخیر تولهجونگکوک: صبح تو هم بخیر عزیزم
حالا این دست و پات بردار برم دستشوییبوسه ای تو خماری خواب به پیشونیم زد
دست و پاش از دورم باز کردمجونگکوک: آخيش داشتم خفه میشدم
انقدر سفتی نمیشه تکونت دادتهیونگ خندید به غر غر های من بلند شد
رفت لباس بپوشهمنم همونطور لخت مادرزاد رفتم دستشویی
روتین پوستیم انجام دادم
یکمم کرم مسکن به باسن و پوزیم زدم دردم کمتر بشهرفتم بیرون ملافه رو دورم پیچیدم
اتاق لباس که رفتم تهیونگ تو اون کت و شلوار آبی کاربنی دیدم کلی قربون صدقش رفتمجونگکوک: بیا این کروات ببند
همینطور با ملافه لنگان لنگان سمت تهیونگ رفتم
کروات دور گردنش انداختم و با دقت
با حالت کیوتی اخم کردم تا کرواتش ببندمتیهونگ: کمرت خیلی درد نمیکنه؟
میخوای امروز استراحت کنی فردا بیای؟جونگکوک: خوبم عزیزم چیزی نیست
کرم زدم خوب میشه
دوست دارم کنارت باشمتهیونگ:تو زیادی شیرینی جونگکوکم
و بوسه ای رو گردنم گذاشتبشین رو صندلی من لباس برات میارم
لباس هام آورد کمک کرد پوشیدم شون
یک کت و شلوار آبی پاستیلی آورد
شلوارش از کمر تنگ بود بعد آزاد میشد
یک بلیز سفید با یقه کار شده
که زیر شلوارم بردمش و یک کت بلند
که با کمربند به همون جنس بسته میشدخیلی خوشگل بود کت و شلوار
یک کفش سفید ورنی هم پوشیدمبالم لب آلبالویی هم زدم
چه امروز خوشگل شدم
فکر کنم تاثیرات سکس خوب
کرم ضد آفتابم هم زدم و تمامتهیونگ: آماده ای عزیزم بریم دیر شده
بذار کیفم بردارم
یه کیف دستی سفید برداشتم بالم لب و موبایل
و کیف پولم توش گذاشتم
YOU ARE READING
Everlasting Love•°vkook•°
Fanfictionاولین فیکم حمایت کنید😉 جیمین: خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟! جونگکوک: اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!.... ... .... امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگا...