شرکت part34

1.9K 157 44
                                    

جونگکوک

با احساس خفگی از خواب بیدار شدم

تهیونگ محکم بغلم کرده بود
و پاش انداخته بود دور کمرم

رسما قفل شده بودم تو بغلش

جونگکوک: تهیونگ بیدار شو خفم کردی
تهیونگ عزیزم نمی تونم نفس بکشم!!
تهیونگگگگ!!

نه اینطور بیدار نمیشه
شیطنتم گل کرد نیپل سمت چپش
که جلو دهنم بود مکیدم

تهیونگ: نکن توله بذار یکم بیشتر بخوابیم

جونگکوک: پس بیداری وانمود میکنی نشنیدی
تهیونگ من دارم خفه میشم یکم شل کن

چشماش بازکرد و یه نگاه به من کرد
خندید و گفت: صبح بخیر توله

جونگکوک: صبح تو هم بخیر عزیزم
حالا این دست و پات بردار برم دستشویی

بوسه ای تو خماری خواب به پیشونیم زد
دست و پاش از دورم باز کردم

جونگکوک: آخيش داشتم خفه میشدم
انقدر سفتی نمیشه تکونت داد

تهیونگ خندید به غر غر های من بلند شد
رفت لباس بپوشه

منم همونطور لخت مادرزاد رفتم دستشویی

روتین پوستیم انجام دادم
یکمم کرم مسکن به باسن و پوزیم زدم دردم کمتر بشه

رفتم بیرون ملافه رو دورم پیچیدم
اتاق لباس که رفتم تهیونگ تو اون کت و شلوار آبی کاربنی دیدم کلی قربون صدقش رفتم

جونگکوک: بیا این کروات ببند

همینطور با ملافه لنگان لنگان سمت تهیونگ رفتم
کروات دور گردنش انداختم و با دقت
با حالت کیوتی اخم کردم تا کرواتش ببندم

تیهونگ: کمرت خیلی درد نمیکنه؟
میخوای امروز استراحت کنی فردا بیای؟

جونگکوک: خوبم عزیزم چیزی نیست
کرم زدم خوب میشه
دوست دارم کنارت باشم

تهیونگ:تو زیادی شیرینی جونگکوکم
و بوسه ای رو گردنم گذاشت

بشین رو صندلی من لباس برات میارم

لباس هام آورد کمک کرد پوشیدم شون

یک کت و شلوار آبی پاستیلی آورد
شلوارش از کمر تنگ بود بعد آزاد میشد
یک بلیز سفید با یقه کار شده
که زیر شلوارم بردمش و یک کت بلند
که با کمربند به همون جنس بسته میشد

خیلی خوشگل بود کت و شلوار
یک کفش سفید ورنی هم پوشیدم

بالم لب آلبالویی هم زدم
چه امروز خوشگل شدم
فکر کنم تاثیرات سکس خوب
کرم ضد آفتابم هم زدم و تمام

تهیونگ: آماده ای عزیزم بریم دیر شده

بذار کیفم بردارم
یه کیف دستی سفید برداشتم بالم لب و موبایل
و کیف پولم توش گذاشتم

Everlasting Love•°vkook•°Where stories live. Discover now