سالگرد part 12

2.1K 190 13
                                    

جونگکوک

بعد از اسب سواری به سمت خوابگاه رفتم امروز خیلی خسته شده بودم .

صبح جین هیونگ گفته بود که شام خودش درست میکنه .
ولی چقدر خوبه به واسطه رابطه جیمین و استاد مین منم دست‌پخت جین هیونگ نصیبم میشه.

نمیدونم چرا هر جا میرم چپ چپ نگاهم می کنند ،انگار حقشون خوردم.

رسیدم بدو بدو رفتم پیش جین هیونگ این دو روز خیلی با جین هیونگ اوکی شده بودم .

جونگکوک: هیونگ کجایی ؟

جین :جونگکوک بیا آشپزخانه دارم غذا درست میکنم.

جونگکوک: سلام جین هیونگ خسته نباشی‌

جین: سلام به روی ماهت خرگوش کوچولو ،تو هم خسته نباشی ،بدو بیا کمک هیونگ که کلی کار دارم.
امشب سالگرد ازدواج من و نامجون می خوام کیک بپزم.

جونگکوک :وای جدااااااا😍مبارک باشه

خب من چیکار کنم ؟!

جین :آشپزی بلدی؟!

جونگکوک : مامانم تمام فانتزی های دختر داشتن رو من پیاده کرده هیونگ ،اگر بابام جلوش نمی‌گرفت لباس دخترانه هم تنم می‌کرد.

جین: از بس خوشگلی مامانت هم باور نمی‌کرده پسر باشی.
جونگکوک :اگه مسخره کردن من تموم شد بگو چیکار کنم؟!

جین: لطفا تو غذا بیبیمباپ و سمگیوپسال درست کن کیمچی هم خودم درست کردم
هرجا کمک خواستی بگو
اها راستی برنج سرخ شده جونی دوست داره
می خوام امشب متفاوت باشه.

(غذا های نامبرده کره ای عکس شون میذارم)

(غذا های نامبرده کره ای عکس شون میذارم)

Deze afbeelding leeft onze inhoudsrichtlijnen niet na. Verwijder de afbeelding of upload een andere om verder te gaan met publiceren.

کیمچی

کیمچی

Deze afbeelding leeft onze inhoudsrichtlijnen niet na. Verwijder de afbeelding of upload een andere om verder te gaan met publiceren.
Everlasting Love•°vkook•°Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu