هیونسانگ ۱ part3

2.3K 217 19
                                    

تهیونگ
چندوقت بود خواب های عجیبی میدیدم ،عجیب از نظر احساسی که تو خواب به اون شخصی که صورتش معلوم نبود اما صداش باعث می‌شد قلب یخ زدم گرم بشه داشتم.
خواب هایی که مکان متفاوت بود اما اون پسر همیشه کنارم بود و با صدای دلنشینش با من صحبت می‌کرد.

خیلی سعی میکنم که تو خواب بتونم صورت پسر را ببینم اما تنها پیشرفتم این بود که فهمیدم رنگ پوستش مثل برف سفید و رنگ موهاش به سیاهی شب و صدایی به لطافت نسیم صبحگاهی.

چون آلفای غالب هستم می تونم حس کنم جفتم به زودی ۱۸ سالش میشه و این خواب ها خبر از این میدن که جفت من یک پسر هست و به زودی ملاقاتش میکنم.
باید از الهه ماه سپاسگزار باشم،من واقعا گرایشی به دختر ها ندارم و مشتاق دیدار این یار خوش صدا هستم.

خب دیگه باید برم کمی ورزش کنم و بعد برم دنبال برنامه های جدید پک به عنوان رهبر هیچوقت دیرتر از بقیه نرفتم تا همه بدونند مسئولیت پذیر بودن یعنی چی!!
(پک ماه آبی: بزرگ ترین پک به رهبری کیم وی یا همون تهیونگ که برعکس تمام پک ها به امگا ها به عنوان موجود ضعیف نگاه نمی کنند بلکه از هوش و قابلیت آنها در انجام امور بهره می‌گیرندو یا آنها با احترام برخورد می‌شود .)

تهیونگ
ورزش که تموم شد یه دوش سریع گرفتم لباس پوشیدم به برنامه ها نگاه کردم تا یونگی بیاد .

دبیرستان هیونسانگ،دبیرستان اونجو،دبیرستان نامی دو !!اردوی آموزشی؟!
باید از جین بپرسم چرا همچین برنامه ای ریخته ؟
کم کار داریم اردوی آموزشی گذاشته برای جذب نیرو‌...
از دست این امگا هیچوقت نفهمیدم چی تو سرش ولی خب هیونگ همیشه کارش درسته...

داشتم سوار ماشین یونگی میشدم همزمان به جین هیونگ زنگ زدم .

جین:سلام بر کیم وی اعظم چیشده به الهه زیبایی زنگ زدی؟
تهیونگ:سلام هیونگ می خواستم بدونم این اردو آموزشی چه کوفتی تو این برنامه شلوغ کاری گذاشتی ؟! مگه قرار نبود قبل از انجام کار به من اطلاع بدی؟!
جین:بازم از دنده لج بلند شدی تهیونگ !! اگر من مسئول اداره بخش آموزش هستم پس حتما لازم که میگم باید اردو جذب نیرو بذاریم!!
میدونی چند نفر منتظر هستن تا تو رو به زمین بزنند؟
هر روز هم دارند تعداد نیرو هاشون زیاد میکنند اما تو هنوز با پیریا کار میکنی نیاز به نیرو جوان داریم برای همین از ۳ مدرسه برگزیده یه اردو آموزشی میذاریم .

تهیونگ:باورم نمیشه تو به خودت گفتی پیری😂
باید صدات ضبط میکردم هیونگ

جین:خفه شو تهیونگ هنوزم من هندسام ترین و زیباترین امگا پکم

تهیونگ:اوه باشه حرص نخور دندونات بریزه مامان بزرگ

جین:تهیونگ دستم بهت برسه...

درحال تهدید بود که گوشی قطع کردم .
یونگی برو سمت مدرسه هیونسانگ که نزدیک تر از بقیه است باید با مدیر مدرسه صحبت کنم .

یونگی:باشه اتفاقا دیروز هم رفته بودم تا فرم ها رو بدم هم یه ارزیابی کنم بچه ها رو ،دبیرستان خوبی هست ، همینطور دانش آموز های خوبی هم داره و یه نیشخند .

تهیونگ:اهوم با یه نگاه فهمیدی دانش آموز های خوبی داره!!
چی تو سرته یونگی؟!باز کی چشمت گرفته؟!

یونگی:اوه یه توله امگا کیوت باید ببینیش تهیونگ تا بفهمی چقدر کیوت!!دیروز رفتم سلف تا خندق بلام پر کنم دیدمش با کیوت ترین حالت ممکن کتابش برعکس گرفته بود بهم از دور نگاه می‌کرد به سمتش که برمیگشتم کتاب می‌آورد بالا بعد هر جا میرفتم دنبالم
میومد ...

تهیونگ :کی بیام مراسم عروسیت برادر !؟احساس میکنم این همون جفت خنگول خودت😂

یونگی:هر هر هر مرض انگار نه انگار ازت بزرگ ترم...
تهیونگ:مهم سن عقلی شوگا

تهیونگ

بالاخره رسیدیم مدرسه هیونسانگ، دانش آموزان با ورود ماشین ما متوقف شدند تا بدونند این ماشین گران قیمت برای کدوم یکی از بچه های
مدرسه است!؟
پیاده شدیم به قیافه متعجب بچه ها نگاه کردم و نیشخند زدم مثل اینکه در حال چیدن فانتزی های نوجوانی شون هستند ...

ادامه دارد

استایل تهیونگ

استایل تهیونگ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Everlasting Love•°vkook•°Where stories live. Discover now