جونگکوک
همزمان دستم انداختم به کش شلوارش
کشیدم پایین
اوه فاک چرا شورتشم در آوردم
امان از این کصدستیتهیونگ چشماش بازکرد گفت:
چیکار میکنی بیبی!!جونگکوک : می خواستم شلوارت در بیارم راحت باشی و اینکه قول داده بودم ماساژت بدم
تهیونگ برگشت به کمر خوابید که دیک گندش
دقیقا رو به روی چشمای پاکم افتادحالا نه خیلی پاک ولی خب این لعنتی چرا وقتی تحریکم نشده انقدر کلفت و بلنده!!!!
تهیونگ : خب شروع کن ببینم بیبی چطور ماساژ میدی
آب دهنم قورت دادم و سعی کردم به اون دیک لعنتیش نگاه نکنم
شلوار و لباس زیرش کامل از پاش درآوردم
پا هام دو طرف بدنش قرار دادم به شوخی گفتم:
دستا بالا بیبیباخنده دستاش برد بالا و گفت:
مطمئنی درست صدام کردی؟!لباسش از تنش بیرون آوردم و گفتم:
هیسسسس حرف نباشه بیبیدمر بخواب تا بیام بیب
رفتم دستم تمیز شستم و یه حوله آوردم
روغن سیاه دونه رو برداشتم سمت تخت رفتم
پام و دو طرف بدنش قرار دادم و رو کمرش نشستم
روغن و رو کتف و گردنش ریختم شروع کردم ماساژ دادن
درسته دستام کوچیک و کم جون ولی چون روش صحیح ماساژ یاد گرفتم میتونم عضلاتش آزاد کنمتهیونگ: آه کوک همونجا افرین بیبی
کل کتف و دستاش ماساژ دادم
خودم اومدم عقب تر روی روناش نشستم
عجب هیکلی داره الفام نزدیک بود آب دهنم سرازیر بشه که سریع قورتش دادم ذهنم منحرف کردم به یه موضوع دیگه وگرنه فردا باید تو شرکت لنگ بزنم
دوباره روغن ریختم رو کمر و باسنش شروع کردم ماساژ دادن
تهیونگ: بیبی کی ماساژ دادن یاد گرفتی؟
جونگکوک: وقتی میرفتم کلاس رزمی از استادم یاد گرفتم ، چون سطحم عالی بود گفت چطور ماساژ بدم که اگر درد عضلانی داشتم خودم بتونم درستش کنم
تهیونگ: دم استادت گرم ،نور به قبرش بباره
جونگکوک: هنوز زندست ته
تهیونگ: امیدوارم یه روز ببینمش تشکر کنم
بلند خندیدم و یواش زدم به باسنش که البته باز دست خودم درد گرفت
آهی کشیدم و رفتم پایین تر تا نوک پاش ماساژ دادم
جونگکوک: تموم شد تهیونگ
تهیونگ : نچ اصلی ترین جا یادت رفت بیبی
با تعجب برگشتم ببینم چی میگه
که با دیک سیخ شدش مواجه شدم
YOU ARE READING
Everlasting Love•°vkook•°
Fanfictionاولین فیکم حمایت کنید😉 جیمین: خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟! جونگکوک: اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!.... ... .... امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگا...