Part 10(One Kisses All Enough)

Comincia dall'inizio
                                    

دلش میخواست سر کیونگ داد بزنه بگه الان دقیقا داری چیکار میکنی :/

چانیول متوجه معذب شدنش شده بود

با وجودیکه حتی قورت دادن بزاقش هم براش سخت بود ولی شروع به حرف زدن کرد

=هی پسرا شما برید ... منم بعد میام

و بالاخره دی او تصمیم گرفت یه حرکت بزنه پس رفت و دستش رو به شونه های کای رسوند به سمت در خروجی هولش داد و گوشه استین جونگده رو هم اویزون شد

میموند قل دیگه چان که زحمتش برای لوهان بود

البته که برای لوهان زحمتی نبود و بیشتر مرحمت بود :/

پس به بازوی سهون اویزن شد و در گوشش زمزمه کرد

-سهونااااا بیا بریم بیرون :)

بیشتر شبیه اغوا کردن بود ولی برای بکهیون چه فرقی داشت اون فقط باید از فرصت پیش اومده استفاده میکرد و در کمال ارامش و ادب کتش رو بهش بر میگردوند

^ چیه بازم مست کردی ؟! ولم کن تا روم بالا نیاوردی ... هیونگ نذار منو ببره یااااا هیونگ...

خب لوهان به اندازه کافی بخاطر فوتبال پلیر بودنش زور داشت تا سهون رو همراه خودش بکشه ببره

و حالا اون دو تنها بودند

فکر کنم حالا دیگه میتونست دستش رو کنار بکشه و مودبانه سرجاش بایسته

جوری دستش رو تمام مدت نگهداشته بود انگار میترسید جسم نیمه جون رو به روش بخواد فرار کنه

=عااااام ... باهام کاری داشتی ؟!

برای یک لحظه انگار ذهنش سفید سفید شد و باهاش همکاری نکرد

بعد با به یاد اوردن اون کت ضربه ای به پیشونیش زد و با دو به سمت لاکرش رفت

بکهیون با خودش فکر میکرد

"حتما الان پیش خودش میگه چقدر خنگم ! اخه چرا همیشه گند میزنم ☹ "

اما تنها کلمه ای که توی ذهن چانیول بولد شد و مثل صفحه های نئونی روشن و خاموش میشد این بود

"پاپی کیوت "

هنوز نمیدونست تمام اینارو اگه از فرد دیگه ای میدید هم به چشمش انقدر بامزه میومد یا فقط چون این فرد بکهیون بود همه داده های ذهنش رو دست کاری کرده بود ؟!

وقتی کت رو برداشت از اونجا که خجالت میکشید یواشکی اون کاغذ رو توی جیب کت سر داد و به سمت چانیول برگشت

وقتی به سمتش بر میگشت توقع هر چیزی رو داشت به جز دیدن اون لبخند گنده مسخره که به طرز احمقانه ای گوشای یودا شکلش رو به سمت بالا حرکت داده بود

قطعا اگه تو هر موقعیت دیگه ای به جز الان بود مثل سری قبل دوباره میزد زیر خنده

ولی وجود این جاکت لعنتی حس خنده رو توی وجودش خنثی میکرد و به جاش استرس رو به خونش تزریق میکرد

Sound Of Silence🌼|Chanbaek Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora