•_سی...

46 16 8
                                    

"کیونگسو:جونگین..!
حوصلم سر رفته..!
منُ ببر بیرونن...!(غر زد.)

جونگین عاحی کشید.تقریبا دو هفته از آزاد شدن کیونگسو از زندان میگذشت و از اون موقع تا الان جونگین بهش اجازه نداده بود که حتی به اندازه یک قدم،از آپارتمان خارج بشه چون نگران این بود که پدرش دوباره بره سراغ کیونگسو خوب میدونست که پدرش تا وقتی که خودش و کیونگسو رو از هم جدا نکنه دست بردار نیست.
ولی جونگین نمیخواست بهش اجازه بده که دوباره به کیونگسو نزدیک بشه با وجود اینکه کل وقت رو با کیونگسو توی خونه می موند ولی از کیونگسو قول گرفته بود که از این به بعد درُ به روی هیچکسی باز نکنه.

"کیونگسو:ولی اگه تو پشت در باشی چی..؟

"جونگین:من که در نمیزنم..من خودم کلید دارم..!

"کیونگسو:اگه کلیدتو خونه جا بزاری چی..؟

"جونگین:خب..اگه جاش گزاشته باشم بهت زنگ میزنم اونطوری میفهمی من پشت درم..!

"کیونگسو:جونگیننن لطفااا...(خودشُ به بازوی جونگین چسبوند و پشت سرهم پلک زد.)

کاری بود که همیشه میکرد چون میدونست جونگین نمیتونست اینجوری باهاش مخالفت کنه.

"کیونگسو:لطفا...لطفاااا..لطففاااا...اصلا تو هم میتونی باهام بیای..! باشهه...؟(بازوی جونگینُ تکون  داد و از خودش صداهای نامفهوم در آورد.)

جونگین نفس عمیقی کشید و با عاح سنگینی اونُ بیرون داد.

"جونگین:باشه..میریم.

کیونگسو چشماش گرد شد و با هیجان بالا و پایین پرید.

"کیونگسو:آرهههه... مرسیی جونگیننن...!(به سمت جونگین پرید و پاهاش دور کمرش حلقه کرد و دستاش دور گردن جونگین انداخت.)عاشقتمم..تو بهترینی..!(صورت جونگین قاب گرفت و پشت سر هم لباشو بوسید که جونگین به خنده افتاد.)

"جونگین:خیلی خب...باشه..منم عاشقتمم(جونگین لبخندی زد و کیونگسو رو،روی زمین گزاشت.)ولی ما باید خیلی مراقب باشیم..! باشه..؟ هیچ کدوممون نمیتونیم دست از پا خطا کنیم و تو هرجایی که بخوای بری باید حتما به من بگی تا بتونم ازت مراقبت کنم..باشه..؟

کیونگسو با شیطنت چشماش چرخوند.

"کیونگسو:باشه بابایی..! هرچی تو بگی..(براش زبون در آورد.و باعث شد جونگین دوباره بخنده.)

"جونگین:حالا بیا بریم تا قبل از شام خونه باشیم.

ژاکتی که یکم پیش روی مبل انداخته بود رو برداشت و اونُ از سرش رد کرد کیونگسو هم اون یکی ژاکت جونگین که روی مبل بود رو برداشت تنش کرد.

کیونگسو در قفل کرد و اومد قدمی برداره که جونگین در گوشش زمزمه کرد.

"جونگین:برای تو ددی ام..نه بابا..!
(با لبخند کیونگسو  سرخ شده رو جلوی در جا گزاشت.)

I .still. love. you(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now