•_بیست و یک..

87 24 10
                                    

صدای زنگ گوشیشُ نادیده گرفت چون میدونست که چانیول،پشت خط بود.احتمالا میخواست ازش بپرسه که اون شب چه اتفاقایی افتاده..
چون ،چانیول بیچاره از هیچی خبر نداشت و جونگین هم،چیزی بهش نگفته بود.اون یک هفته،سرکار نرفته بود.چون فعلا توان رو در رو شدن با پدرشُ،نداشت...اونم بعد از اون اتفاقا...

"کیونگسو:جونگین..(از روی سینش،با چشمای بسته زمزمه کرد.) نمیخوای جواب بدی..؟ هنوز داره زنگ میخوره..!

"جونگین:جواب نمیدم..(گفت و سمت گوشیش خم شد تا صداشُ قطع کنه.) ببخش اگه بیدارت کرد..

کیونگسو سرشُ تکون داد و گفت:

" نه..خیلی وقته بیدار شدمم..

جونگین بینیشُ داخل موهای کیونگسو برد و اون رایحه ی وانیل و توت فرنگی رو یک نفس بو کشید و کیونگسو،صورتشُ بیشتر به سینه ی برهنش،چسبوند.

"کیونگسو:میخوای الان پاشیم..؟(چشماشُ باز کرد و به جونگین نگاه کرد.)

جونگین لبخندی به کیوت بودنش زد.

"جونگین:نهه...میخوام یکمِ دیگه هم..،اینطوری بمونیم...این حس راحتیه..و تو..تو خیلی بغلیی..میتونم کل روزُ بدون اینکه خسته بشم بغلت کنمم...

کیونگسو خجالتزده جونگینُ هُل داد ولی این فقط باعث شد کیوت تر از قبل بشه.

" منظورت چیه که تو خیلی بغلیی..؟ تو داری خجالتزده ام میکنی...(کیونگسو نالید.)

"جونگین:آره خب..ولی تو که بدت نمیادد..(پوزخندی زد.) تو..هم نرمی..،هم کوچولویی..،هم چلوندنیی..

گوشت باسن کیونگسو رو توی دستش فشرد و صورتشُ بین موهاش مالید.

"کیونگسو:نکن..اونجا رو لمس نکن....

"جونگین؛اونوقوت چرا..؟(پرسید وابروشُ بالا انداخت.)من که همین الانشم همه جاتو لمس کردم حتی بیشتر از چیزی که باید..!( انگشتشُ روی نوک سینه ی کیونگسو گزاشت.) مثلا..یکیش اینجا..(باسن کیونگسو رو توی دستش فشار داد.)یکیشم اینجا..
پایین تر رفت تا اینکه به رونای ابریشمیش،رسید.

اون میدونست کیونگسو این کار دوست داره پس چرا سعی داشت انکار کنه..؟در هر صورت جونگین بهش گوش نداد و نادیده اش گرفت.

کیونگسو:بسه...تو خجالت آوریی..!

بهش التماس کرد ولی جونگین بهش توجهی نکرد و گاز آرومی از رونش،گرفت.

"کیونگسو:بس...بسه...(صورتش که حالا به کل قرمز شده بود،پشت دستاش مخفی کرد.)

جونگین،بدون این به غرغر کردن و اعتراضش،گوش کنه بوسه هاشُ ادامه داد تا به اون شکم نرمی رسید که زیر اون پارچه،پنهان شده بود.

صورتشُ به شکم کیونگسو نزدیک کرد و روی شکمش مالید که باعث شد صدای خنده ی کیوتشُ بشنوه..و خودش هم خندید و روی پوست شکمش،فوت کرد.

I .still. love. you(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now