•_هشت....

188 42 2
                                    

"Kyung pov"

جونگین...زیر لب زمزمه کردم،این اسم کاملا برازندش بود.حتی باعث میشد که اون،بیشتر شکل یک تدی بر...به نظر برسه....

عاحححح...خدایاااا...

من چه مرگمههه....؟

چرا دارم مثل یک نوجوون عاشق پیش رفتار میکنم..؟حس کردم گونه هام قرمز شدن و با دستم پوشندمشون...

"بکهیون:مشکل چیه...؟نکنه تب داری...؟"

بکهیون در حالی که به سمتم میومد گفت..

من توی کافی شاپی که قبلا کار میکردم نشسته بودم تا کار بکهیون تموم بشه..در واقع برام مهم نبود که اگه رئیس بهم گیر بده و ازش نمیترسیدم چون اون دیگه رئیسم نبود.

"کیونگسو:چی...؟نه تب ندارممم...!"

به بکهیون گفتم و امیدوار بودم که سوال دیگه ای نپرسه...

"بکهیون:شاید اینجا خیلی گرمه..؟
وایسا برم دما رو کاهش بدم...."

"کیونگسو:نه...لازم نیست این کار رو بکنی من...من فقط یکم گر گرفتم..."

"بک:خب چرا صورتت انقدر قرمز شده...؟
چرا....صبر کن ببینمممم...نکنه....توووو..."

با دستام فورا دهنشو پوشوندم و گفتم..

"بکهیونننن!دهنتو ببندد...!"

بکهیون به سختی سعی کرد صحبت کنه ولی حرفاش نامفهوم بود

"کیونگسو:چی میگی...؟"

بکهیون سکوت کرد ولی ثانیه ای بعد،دستم لیس زد.

"کیونگسو:اییییی....تو.....تو....الان دستم لیس زدییییی!!"(با انزجار نگاه چندشیی به دستش انداخت...)

"بکهیون:داشتی میگفتی...؟اون کیه..؟"

" کیی...کیه....؟"

بکهیون زد پس کلم وگفت:

"بکهیون:آیگوووووو...اگه همینجوری به خنگ بودنت ادامه بدی،کراشت هیچوقت عاشقت نمیشه..."

"خیلی ببخشید....اولا..من خنگ نیستم...!
دوما...تو راجب کدوم کراش حرف میزنی؟"

"بک:تو...لپات گل انداخته...پس قطعا پای کسی در میونه که تو روش کراش داری...حالا،خلاصش کن...اون کیه...؟
کی باعث شده که شبیه دخترای عاشق پیشه بنظر بیای....؟"

صورتم از چیزی که بود.قرمزتر شد و جوابی بهش ندادم... نکنه جونگین واقعا کراشم باشه...؟
هیچ ایده ای نداشتم...ولی راستش،اون کسی بود که تو یک لحظه باعث شده بود که حس کنم به دردنخورم و توی لحظه ی بعد...باعث شده بود که حس امنیت داشته باشم..من واقعا گیج شده بودم و نمیدونستم چرا با دیدنش،قلبم به تپش میوفتاد.

"بکهیون:اون دختر خوش شانس کیه..؟(با ابروهای بالا رفته با لحن مسخره ای پرسید)"

"کیونگسو:اون....اون یک پسرههه...."

I .still. love. you(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now