-تو منو گاز میگیری جوجه کوچولو؟ بهت نشون میدم رئیس کیه.
و لبخند رضایتبخش جونگکوک نشوندهندهی این بود که زیاد هم از مجازاتشدن ناراحت بهنظر نمیاد.
🍂🍂🍂🍂🍂
"لعنت به درد خماری" اولین جملهای بود که بعد از بازکردن چشمهاش به ذهنش رسید و بعد از بوسیدن پیشونی جیوون که غرقِ خواب بود، قرصش رو همراه با آب سر کشید و مستقیم به حمام رفت.
مطمئن شد که کتری آب رو روی گاز قرار بده و بعد از دوش سریعش، افکارش تا بیرون از حمام دنبالش کردن.
بعد از پوشیدن شلوار راحتیِ خاکستریاش به آشپزخونه رفت. آبِ جوش اومده رو توی ماگ مشکیاش ریخت و بعد از نوشیدن چای گرم صبحگاهی، حس کرد که سردردش کمی آرام گرفته.
پلکهاش رو روی هم گذاشت و همونطور که روی میز آشپزخونه نشسته بود، به اتفاقات شب قبل فکرکرد. چانیول اونجا بود، چانیول ازش خواست بهش زنگ بزنه، چانیول رو بعد از مدتها دیده بود.
بازدمش با کمی درد از قفسهی سینهاش خارج شد و تلاش کرد فکری که همون لحظه به ذهنش رسیده بود رو عملی کنه. میخواست بهش پیام بده و ازش بخواد خودش دیزی رو بیاره و گفتنیهاش رو هم بگه.
اگر واقعا مدرک بهدردبخوری پیدا کرده بود، همهچیز سادهتر میشد. دورهی جدید انتخابات به دلایل نامعینی که نمیدونست زیر سر کیه عقب افتاده بود و بهزودی قرار بود از شر "پسر رئیسجمهوربودن" خلاص بشه اما نفر بعدی ممکن بود ترسناکتر باشه. مطمئن بود که اونها اجازه نمیدن قدرت از زیر سایهی شوم خودشون در بیاد.
لیوان خالیاش رو بعد از پایینپریدن از میز داخل سینک گذاشت و به سمت اتاق رفت تا موبایلش رو برداره. آهسته در رو باز کرد تا جیوون رو بیدار نکنه اما با چشمهای بازش روبهرو شد. لبخند پررنگی زد و آهسته لبهی تخت نشست. موهای مشکیاش رو از روی صورتش کنار زد و گونهاش رو نوازش کرد:
-نمیخوای از تخت دربیای؟
-چرا...
جیوون آهسته گفت، با صدای گرفته.-خیلی خسته شدی؟
اینبار بکهیون با لحن غمگینتری پرسید. یک چیزی توی وجود هیونگش درست نبود و نمیتونست ازش سردربیاره.
-خیلی.با بستهشدن دوبارهی پلکهاش، بکهیون اخم کوچکی کرد و به نوازشکردن گونهاش ادامه داد: جی؟
دست چپ جیوون آهسته بالا اومد و روی دستش نشست. زیرلب زمزمه کرد:
-میشه دستم رو ماساژ بدی؟بکهیون با اخم و چشمهای نگرانش که با اشکیشدن فاصلهای نداشتن مشغول ماساژدادن دستش شد. آروم انگشتهاش رو روی رگهای دستش میکشید و زمانی که سکوت سنگینتر شد و پتو از قفسهی سینهی جیوون کنار رفت، متوجه تپش غیرعادی قلبش شد.
YOU ARE READING
Paralian.
Fanfictionکامل شده در فوریه ۲۰۲۴. Paralian: One who lives by the sea. پارالیان: کسی که کنارِ دریا زندگی میکند. Genre: Romance, Criminal, Angst, Smut, Psychological. Couples: Chanbaek, Vkook, Krisyeol, other چانیول پسرِ روستاییِ ساده که حتی گرایشاش رو هم در...
گلولهی هشتم.۱۶
Start from the beginning