[Part Twenty-five]

167 58 81
                                    

لب های زین روی لب های لیام قرار گرفت و پسر برای بار آخر قبل از اینکه ازش جدا شه به اون لب هایی که طعم شون از هرچیزی بهتر بود زبون زد. بعد خودش رو کنار لیام روی تخت انداخت و نفس عمیقی کشید.

لیام بخاطر اینکه تازه اومده بود، هنوز کامل نفسش جا نیومده و زین بخاطر اینکه فعالیتش خیلی بیشتر بود داشت نفس نفس میزد. بعد چند ثانیه وقتی هردوی اونها آروم تر شدن اون پیشی سیاه رنگ خودش رو به دوست پسرش چسبوند و دستش رو روی سینه ی لختش گذاشت.

"این یکی از بهترین سکس های زندگیم بود لیام."

لیام لبخند زد و زین که روی سینه ی لخت لیام اشکال بی معنی میکشید، خودش رو کمی بالا کشید و روی خط فک لیام رو بوسید.

"میدونم نباید این رو بگم ولی تو بهترین پارتنر سکسی هستی که تاحالا داشتم، منظورم اینه که... خدایا، فقط به هیکلت یه نگاه بنداز. فقط دیدنش باعث میشه بخوام برات لخت شم."

"تو همین الانم لختی زین."

لیام شوخی کرد و دستش رو نزدیک بدن زین آورد و پشت کمرش قرار داد و گودی کمرش رو نوازش کرد.

"پس خودت ببین باهام چیکار میکنی لیام."

زین خندید و یک بار دیگه پایین تر از خط فک لیام رو بوسید و جلوی خودش رو گرفت که اون تیکه رو لیس نزنه. با اینکه انجام این کار مورد علاقش بود.

"میشه تا ابد تو بغلت بمونم؟"

زین خودش رو لوس کرد و بیشتر تو بغل لیام فرو رفت و اجازه داد حلقه دست لیام دور کمرش محکم تر بشه.

"میشه این پرونده تموم شه تا فقط من و تو باشیم؟"

زین به بار دیگه پرسید و صورتش رو تو گردن لیام برد و عطر شیرینش رو نفس کشید. لیام چیزی نگفت پس زین از این فرصت استفاده کرد و بیشتر برای دوست پسرش از چیزایی که تو ذهنشه گفت.

"فکرش رو بکن، وقتی پرونده چاوزی تموم شه ما به قصر برمیگردیم و بعد میتونیم کل روز رو باهم وقت بگذرونیم، باهم فیلم های غم انگیز تو رو ببینیم، باهم حرف بزنیم، باهم به قرار بریم و باهم سکس کنیم. اوه تازه ما میتونیم باهم کار کنیم. من میتونم توی کارگاهم یه بخشی برای تو درست کنم و درحالی که من درگیر اختراعاتم هستم تو میتونی بنویسی. میدونم شاید با خودت بگی خب وقتی هرکی سرش به کار خودش گرمه چرا باید کنار هم باشیم ولی قشنگیش به همینه لیوم. ما نیاز نیست حتما یه کاری رو باهم انجام بدیم، تو حالت عادی هم میتونیم فقط کنار هم باشیم و از کنار هم بودن لذت ببریم."

زین بعد از اینکه حرفش تموم شد با ذوق سرش رو بالا گرفت و به چشم های شکلاتی رنگ لیام خیره شد و با هیجان پرسید:"قشنگ نیست؟"

"خیلی قشنگه عزیزم. بی صبرانه منتظر اون روزام."

لیام جواب زین رو داد و دست دیگه ش رو بالا آورد تا گوش گربه ای مشکی زین رو ناز کنه و زین سرش رو به سمت دست لیام خم کرد و از نوازش شدن لذت برد و نگاهش رو روی دوست پسرش نگه داشت تا وقتی که دوباره نتونست سکوت رو تحمل کنه و گفت:"چرا انقدر آرومی لیوم؟ ببینم یعنی انقدر بهت سخت گرفتم که هنوزم بی‌حالی؟ اگه آره تحملت پایینه پین. باید بیشتر بهت سخت بگیرم تا تو این قضیه پیشرفت کنی و انقدر بعد از هر سکس خسته و کوفته نشی."

Sour Candy Kisses [Z.M]Where stories live. Discover now