[Part Seventeen]

342 92 116
                                    

با صدای زنگ در هتل، پاپی از افکارش به بیرون پرت شد و سریع نگاهش رو به ورودی داد. از اونجایی که یه پنیک ریز رو پشت سر گذاشته بود دم پشمالوش و گوش های طلایی رنگش هنوز سیخ بودن و پاپی میخواست اول خودش رو آروم کنه و تام این رو درک میکرد.

پس بدون اینکه لیام چیزی بگه از روی مبل بلند شد و به طرف در رفت. به محض باز کردنش دختری با لباس های سر تا پا بنفش که یه میز چرخ دار با کلی وسیله شوینده و طی و جارو روشه رو دید و یه لحظه گیج شد.

"هیییی!"

دختر گفت و یه لبخند خیلی بزرگ زد و برای تام دست تکون داد و بعد چونه ش رو بالا گرفت و نگاه شیطونش رو به تام داد. اما تام فقط بیشتر اخم کرد. اون دختر خدمتکارشون بود؟ دختر که افکار تام رو خوند سریع دستش رو جلو برد تا خودش رو به پیشی نارنجی معرفی کنه.

"اوه، من کیت بیشاپم. خدمتکار این طبقه! ببینم درست اومدم دیگه؟ این همون جاییه که شاهزاده ها و لرد تاملینسون زندگی میکنن؟ آره؟ نگو اشتباه اومدم."

"درست اومدی."

تام گفتن این جمله رو کافی دونست و کیت بدون اینکه صبر کنه و حرف دیگه ای به تام بزنه یا جوابی بده، میز چرخ دارش رو به سمت داخل هول داد و سریع وارد پذیرایی شد. انقدر زود این اتفاق افتاد که تام برای یه لحظه هنگ کرد. اون دختر زیاد از حد هیجان زده بود مگه نه؟

وقتی دقیقا یک ثانیه بعد صدای جیغ کیت طبقه رو پر کرد تام فهمید درست فهمیده. اون زیادی هیجان زده بود.

"پرنس لیام پین! خدای من، خدای من، خدای من، خواب نیستم؟ شما واقعا لیام پینی؟ گاد. از دیدنتون خیلی خیلی خوشحالم سرورم. واقعا باعث افتخارمه شما رو میبینم. شما و پدرتون واقعا لایق حکمرانی بر این سیاره هستید، من تک تک مصاحباتتون رو میخونم و میبینم، انقدر شما خوبید که من در مقابلتون ناتوان ترینم. پرنس واقعا باعث خوشحالیه که حالا دارم ناجی نژادمون رو از نزدیک میبینم. میشه بغلتون کنم؟ یا میشه باهاتون یه سلفی بندازم؟ وای میشه یه امضا بهم بدید؟"

لیام هم که مثل تام از رفتار دختر که میز رو وسط پذیرایی رها کرده و به مبل نزدیک شده بود و داشت با چشم های قلبی شده به پرنس سیارش نگاه میکرد شوکه بود و چند ثانیه اول نتونست واکنشی به کیت نشون بده.

"پرنس؟ ای وای زیادی واکنش نشون دادم؟ واقعا متاسفم. من فقط خیلی خوشحالم. این بار اوله که با اعضای سلطنتی ملاقات میکنم."

لیام لبخندی به چهره ی هیجان زده ی دختر زد و دستش رو به سمت کیت دراز کرد.

"از آشناییت خوشحالم کیت. مشکلی نیست. اگه میخوای میتونیم چندتا عکس بگیریم."

کیت که تقریبا از خوشحالی دست دادن به لیام تو مرز گریه بود سرش رو محکم تکون داد و با دست آزادش جلوی لب هاش رو پوشوند چون باورش نمیشد داره با پرنس سیاره دست میده.

Sour Candy Kisses [Z.M]Where stories live. Discover now