[Part Twenty-four]

179 57 83
                                    

"فاک!"

لویی با صدای بلند داد زد وقتی زین اون رو برای دومین بار به زمین کوبید و توجه کیت رو به خودشون جلب کرد. چیزی که باعث شد ضربه ی دوم لیام راحت تر از ضربه ی اول تو شکمش فرود بیاد و یه قدم به عقب پرت شه.

"فااااااااااک!"

کیت داد زد و لیام سریع جلو رفت تا مطمئن شه آسیب جدی‌ای به پاپی نزده.

"متاسفم کیت، من واقعا متاسفم. نمیخواستم انقدر محکم بزنمت و فکر میکردم از خودت دفاع میکنی."

زین وقتی نگرانی لیام رو فقط بخاطر یه مشت دید چشم هاش رو چرخوند و دستش رو برای کمک به لویی دراز کرد تا اون رو از روی تشک بلند کنه اما لویی دستش رو نادیده گرفت و خودش بلند شد.

"اوه ببینین کی بهش برخورده که باسنش توسط پرنس میولیتن صاف شده! لرد تاملینسون!"

زین با پوزخند گفت و لویی از این فرصت برای حمله بهش استفاده کرد تا اون رو غافلگیر کنه و مشت محکمی رو گونه ی چپ زین کاشت.

"پرنس میولیتن یه باشگاه اجاره کرده تا توش تمرین کنه یا زر بزنه؟"

این بار نوبت لویی بود که پوزخند به لب زین رو چک کنه و زین برای یه لحظه نگاهش به سمت لیام و کیت کشیده شد که ظاهرا لیام دوباره درحال معذرت خواهی از کیت بخاطر ضربه ای بود که به پهلوش زده قبل از اینکه ایده ای تو ذهنش جرقه بزنه و به لویی نگاه کنه.

"نظرت درمورد تغییر پارتنر چیه؟ احساس میکنم اگه کیت میخواد تو ماموریت ها باهامون باشه، نیاز داره مربیش باهاش مثل یه بچه رفتار نکنه و بیشتر بهش سخت بگیره."

نگاه لویی به سمت دوتا پاپی که درحال تمرین بودن چرخید و فقط یک ثانیه زمان نیاز داشت تا به این نتیجه برسه که حق با زینه.

"باورم نمیشه لیام دوست پسر توئه. اون زیادی سافته."

"ولی من باورم میشه هری دوست پسر توئه. چون دقیقا مثل خودت وحشیه."

زین رو به لویی ای که داشت ازش دور میشد گفت و بعد انگشت وسطش رو براش بالا گرفت.

زین تماشا کرد که لویی به کیت و لیام نزدیک شد و براشون توضیح داد که زین میخواد با لیام تمرین کنه و لیام اول نگاهِ سرگرم شده ای به سمت اون انداخت و بعد چندتا جمله به لویی گفت که احتمالا درمورد مواظب بودن حین تمرین با کیت بود قبل از اینکه به سمت اون بیاد.

"زین، میدونی که تو مبارزه با تو من خیلی زود حواسم پرت میشه پس اگه واقعا میخوای باهام تمرین کنی-"

"لاس زدن ممنوع. میدونم."

لیام به محض نزدیک شدن به زین گفت و زین وسط حرفش پرید. اما دقیقا بعد از تموم شدن حرفش به لب هاش زبون زد و نگاهش رو عضلات بازو و سینه لیام که از عرق برق میزد چرخید و لیام از شدت گرمای نگاه زین تقریبا ناله کرد.

Sour Candy Kisses [Z.M]Where stories live. Discover now