_ اگه کارتو تا الان گفته بودی پنج دقیقه کلاسم الکی هدر نمیرفت

هوسوک دست هاشو تکون داد و گفت : باشه باشه سریع میگم و میرم

_ میشنوم

هوسوک که انگار خجالت میکشید ، لبشو تر کرد و گفت : هیونگ من تو مسابقات شرکت کردم

یونگی که سعی میکرد حس خوبی که از شنیدن کلمه هیونگ از صدای هوسوک که به وجودش رخنه کرده رو مخفی نگه داره ، سرشو به علامت تایید تکون داد

_ و خب اونا گفتن که باید موسیقی انتخاب کنم و براش یک رقص طراحی کنم

یونگی که تقریبا منظور هوسوک رو درک کرد پرسید : از من چه کمکی میخای؟

هوسوک به موهای مشکی یونگی که روی پیشونی اش ریخته و چیزی تا فرو رفتن در چشمش نمونده نگاه کرد و جواب داد : میخام از ...

انگشت کوچیکه اش رو ناخوداگاه بالا اورد و همانطور که موهای یونگی رو از روی چشم هاش کنار میزد  و بیشتر شبیه نوازش پیشونی اش بود  ، ادامه داد : موسیقی های تو استفاده کنم

یونگی دوست داشت سر قلبش فریاد بزنه که آرومتر بتپه و همه رو از علاقه ای که هنوز به این پسر داره با خبر نکنه. میتونست گرم شدن بدنش رو احساس کنه و به خودش بگه « بی جنبه »

همچنان به چشم های هوسوکی که انگار نگاهشون بهم گره ی سختی خورده زل زده بود و حتی دوست نداشت سعی کنه که از اون نگاه فرار کنه اما با پایین اومدن دست هوسوک ، یونگی به خودش اومد و قدمی به عقب برداشت ، سمت مخالف هوسوک چرخید و با صدای بلندتری جواب داد : با...باشه امشب یا فردا برات...برات ایمیل میکنم

هوسوک نگاهی به تهیونگ که در حال اخم کردن بهش بود انداخت و با گفتن ممنونی زیر لب از کلاس سریع خارج شد. در رو بست و به دیوار تکیه داد ، دستش رو روی قلبش گذاشت و اروم گفت : این چه کاری بود کردی احمق؟

دستشو بالا اورد و طوری که انگار اون دست حرف هاشو میشنوه گفت : تو سندرم بی قراری پیدا کردی؟ ولی ممنون، لطفا همیشه اینقدر بدون دستورات من اینکارارو انجام بده

سپس با یادآوری اینکه یونگی پیشنهادش رو قبول کرد ، با هیجان پرید و گفت : یس ، انجامش دادم‌ . یونگی اونقدرا هم ترسناک نشده

نگاهی به ساعتش انداخت و با دیدن عقربه روی عددهای 04:30 خوشحالی اش از بین رفت و نفسشو صدا دار بیرون داد و برای جمع کردن وسایلش به سالن رقص قدم برداشت

_____________________

با شنیدن صدای بسته شدن در ، لیوان اب خنکی که روی میز بود رو برداشت همرو یک نفس سر کشید و بعد از کشیدن نفس عمیقی گفت : امروز میتونید زودتر کلاس رو ترک کنید اما جلسه بعدی یه چیزی بهتر از کارهای امروزتون نیاز دارم

AgainWhere stories live. Discover now