خلاصه : جونگ‌کوک یک سکرت لیتله و حتی خودشم زیاد راجع به این موضوع اطلاعات نداره ، اون عاشق مداد شمعی‌عه ، یه روز قلدرای مدرسه اونو موقع کشیدن نقاشی با مداد شمعی دیدن و علاوه بر شکوندن اون کوچولوهایی که مورد علاقه جونگ بودن اونو مسخره کردن و باعث شدن دلش بگیره.
اما تو همین بین تهیونگ واسش یه جعبه بزرگ مداد شمعی میاره و باعث میشه که کلی خوشحال شه.
اون با این کار حسابی خودشو توی دل جونگ جا کرده اما دوباره چی میشه که بعد یه مدتی که همو میبینن تهیونگ نسبت به بیبی کوکو خیلی بی تفاوت رفتار میکنه؟
البته کارای استرابانی اونقدی فیمس و کول هستن که نیاز به معرفی من نباشه اما حس کردم که جاش توی بوکم خالیه 3>
