خلاصه : توی دنیایی که همه وقتی هجده ساله میشن یه نشانه روی مُچشون برای شناسایی نیمه گم شده‌اشون ظاهر میشه ، بیون بکهیون نشانه ای نداره! اونم مثل هر هجده ساله دیگه ای روز تولدش با شور و شوق مُچش رو چک کرد اما هیچ خبری از اون نشانه خاص که قرار بود به بکهیون سرنوشتش رو نشون بده نشد! بکهیون اون روز تصمیم گرفت که هیچوقت نزاره رازش رو کسی بفهمه و دنبال سرنوشتش جای دیگ‌ای بگرده...چهار سال بعد همون سرنوشتی که در حق بک بی انصافی کرده بود اون رو به خونه پارک چانیول کشوند. یه طراح مانگا بداخلاق که فقط یه دستیار سربه‌راه میخواد..اما خب بکِ داستانِ ما هر چیزی هست جز سربه‌راه! چه حسی داره وقتی بدونی همه تو دنیا یه جفت دارن و فقط تو جاموندی؟؟
- چه خوبه یکی اینجوری به ادم برسه ؛ تا حالا کجا بودی پارک چانیول؟!
+ احتمالا بدون اینکه متوجه باشم داشتم دنبال تو میگشتم..!
#Chanbeak
***
- ازم بدت میاد؟!
+ مشکل اینه که هرکاری میکنم ؛ بدم نمیاد!
#Hunhan
***
- میدونی تازگی ها دارم به این فک میکنم که شاید ارزش این همه تلاش رو نداشتی.. و این بدترین حس دنیاست!
#Kaisoo
حرفی نیست فقط این فیک>>>> کلا فیکای سیلور بانی خیلی قشنگن..اینطور نیست؟
