part 11

7.8K 935 108
                                    

این جهان یه مجموعه‌ از انسان های درک نشده است. درک کردن سخته! باید خودتو جای بقیه بزاری تا درکشون کنی

درست فهمیده شدن نیاز داره تا درست شنیده بشی...

تو این دنيا کسی گوش شنوای جیمین نبود. با خودش گفت :
"صداها کجا میرن؟ وقتی کسی اونها رو نمیشنوه!"

شونه هاشو بالا انداخت و اشک هاشو پاک کرد، از روی زمین بلند شد و به سمت آینه گوشه اتاق رفت.
چشماش از گریه باد کرده بود و بینیش قرمز شده بود

روز قبل شوگا بعد از آوردن جیمین به عمارتش و پرت کردنش تو این اتاق رفته بود و هنوز خبری ازش نبود

همینطور که ظاهر اشفته اش رو نگاه میکرد، تقه ای به در خورد و خدمتکار میانسالی با چهره مهربونی در رو باز کرد

+ لطفا همراه من بیایید

خدمتکار گفت و منتظر موند. جیمین خوشحال از اینکه بالاخره قراره از این اتاق بیاد بیرون سری تکون داد و پشت سر خدمتکار حرکت کرد

سالن بزرگ عمارت رو از نظر گذروند و به قدم هاش سرعت بخشید، سرش پایین بود و فقط قدم های خدمتکار رو دنبال می‌کرد. خدمتکار ایستاد و جیمین هم به تبعیت ازش متوقف شد

خدمتکار تعظیمی کرد و و از بغل جیمین گذشت و ازشون دور شد

جیمین سرش رو بالا آورد و شوگا رو دید که روی مبل نشسته و با اخم نگاش میکنه، سریع نگاهش رو گرفت و دوباره سرش رو پایین انداخت

+ منو نگاه کن

شوگا گفت و شرابش رو مزه کرد. جیمین آب دهنش رو قورت داد و با انگشتاش بازی کرد...ضربان قلبش از کنترلش خارج شده بود و با مردمک هایی که میلرزید سرش رو بالا آورد

+ از من می‌ترسی؟

جیمین به شوگا خیره شد و بعد به آرومی سر تکون داد، شوگا تک خنده ای کرد

+ خوبه... بیا کنارم بشین

شوگا گفت و شیشه کوچیک و اسکناسی رو از جیبش درآورد

جیمین لب هاشو روی هم فشار داد و آروم قدم برداشت و کنار شوگا روی مبل نشست، خودشو جمع کرد تا با شوگا تماسی نداشته باشه

شوگا در شیشه کوچیک رو باز کرد و کوکائین داخلش رو روی میز ریخت، اسکناس رو لوله کرد و روی میز خم شد

انگشتش رو روی یکی از سوراخ های بینیش گذاشت و اسکناس لوله شده رو جلوی سوراخ دیگه بینیش گذاشت و تمام کوکائین رو بالا کشید

جیمین با چشم های درشت شده به شوگا نگاه میکرد و بیشتر خودشو به دسته مبل می‌چسبوند، شوگا چشم هاشو بست و سرشو به پشتی مبل تکیه داد

+ لعنت بهش ... دیگه مثل قبل بهم لذت نمیده ... به یه چیز بهتر نیاز دارم ...

چشم هاشو باز کرد و دستشو روی مبل گذاشت و به جیمین نزدیک شد

Dark sky/VkookWhere stories live. Discover now