ᴘᴀʀᴛ ᴛʜɪʀᴛʏ ᴛᴡᴏ

435 117 242
                                    





توی شهر تاریک اتفاقات زیادی در حال رخ دادن بود ولی کسی ازش خبر نداشت... نقشه ها، جنگها، پیروزیها و شاید خیانتها... ولی مهمترین اتفاق توی کوچیکترین و انتهایی ترین اتاق بود... جایی که فکر میکردن چائو در حال تصاحب بدن جفت وانگه درصورتی که وانگ، در حال کشتن کسی بود که قصد داشت به جفتش دست درازی کنه... توی انتهایی ترین اتاق، دوتا از برگ برنده های یوبین، همراه دو نفر از اصلی ترین دلایل جنگ بینشون، درحال مبارزه بودن... مبارزه‌ای که میدونستن قراره به مرگ حداقل یه نفر ختم بشه
-هی بیریخت... خیلی عصبانی شدی که نقشه ی اربابت، نقشه بر آب شد مگه نه؟؟؟ بهر حال نباید لرد بزرگ رو دست کم گرفت... تنها لرد دنیا... نه منظورم اون ارباب احمقت نیست منظورم ییبوعه... ولی خودمونیم دیدی چقد حرفه‌ای نقش بازی کردیم؟؟؟ بخصوص من
سریع سرش رو عقب کشید و به رد زخمی که روی صورتش در اثر برخورد دندون دولیش ایجاد شده بود، توجهی نکرد
-هوی حیوون... چرا یهو حمله میکنی؟؟؟
مار انگار صبرش رو از دست داده بود، همش سعی میکرد اسیبی هرچند کوچیک به ژان بزنه... همونطور که چائو سعی میکرد یه اسیب سطحی به ییبو بزنه... ولی تنها اتفاقی که میفتاد، اسیب دیدن خودش بود
چائو: چطور تونستیم گول بخوریم و نفهمیم یه چیزی تو سرت میگذره که این چند روز، هیچکاری برای نجات ژان نکردی... هرچند منطقی به نظر میومد... میدونستی ریسکش بالاست... ولی کاش یکم دیرتر میومدی تا من کارم رو انجام بدم و یکم لذت ببرم
و همون لحظه بود که درد شدیدی رو، روی لبش حس کرد... با حس اینکه نمیتونه لبش رو تکون بده، بهش دست زد و با لمس شاخه های ریزی که لبهاش رو بهم دوخته بود، با نگاهی پر از نفرت به ییبو خیره شد
+زیادی حرف میزنی
سمت ییبو رفت و خواست زهر گرگینه‌ای که همراهش بود رو وارد شاهرگش کنه که ییبو دستش رو گرفت
+قابل پیشبینی
و ضربه‌ای به پاش زد و زمینش زد... ولی یه چیزی سر جاش نبود... دستش رو سمت لگن پاش برد و وقتی چیزی برای لمس شدن پیدا نکرد، سرش رو بالا اورد تا چیزی بگه که بخاطر دوخته شدن لبش، صداش خفه شد
تکخندی زد و سمت چائو خم شد
+حالا که بحث لذت شد، نظرت چیه منم یکم لذت ببرم؟؟؟
دستش رو، روی لبهای چائو کشید و اروم گفت
+با این لبها بوسیدیش نه؟؟؟ کسی رو که مال منه؟؟؟ میدونی لمس لبهایی که متعلق به منه چه تاوانی داره؟؟؟ باید از بین بره
و با کشیدن شاخه‌ای که توی لبهای چائو بود، تیکهایی از لب چائو کنده شد و باعث ایجاد نمای زشتی شد... دهنش رو برای داد زدن باز کرد که زبونش هم کنده شد و سمت دولیش پرت شد
نزدیک رفت و با صدای ارومی گفت
+افسانه ها میگن وقتی سر خون اشامها و از تنشون جدا کنی، تا وقتی اتیششون نزنی میتونن ببینن که چه اتفاقی داره براشون میفته... نمیدونم واقعیت داره یا نه... ولی بیا امتحانش کنیم
دستش رو سمت گردن چائو برد ولی چائو با دستش بهش ضربه زد و سعی کرد بلند شه
+مثل اینکه این دستت هم باید کنده شه
و خب این اتفاق افتاد... حتی ییبو به تنها پای چائو هم رحم نکرد و اون رو هم از تنش جدا کرد
+خون اشامها هرچقدر که قدرتمندتر از انسانهان، ضعف هاشون مسخره تره... مثلا کی فکر میکرد خون اشامها به این راحتی، مثل یه عروسک سفالی، میشکنن؟؟
و تیکه ی اخر بدن چائو رو هم سمت دولیش پرت کرد... با برخورد پای چائو به بدنش، با فکر اینکه ییبوعه، هیسی کشید و به سرعت برگشت
-عه غذا رسید... گشنت نیست دولیش؟؟بخورش... ییبو خیلی به فکرته
و لبش رو جلو داد و با چشمهای به ظاهر ناراحتی به دولیش نگاه کرد
-فکر کنم کشتنت ناراحتش کنه
دوباره سمتش حمله کرد
-هوی بیریخت... اینهمه تیکه بدن ریخته دورت بعد باز میخوای من تیکه تیکه شم تا بخوریم؟؟ چرا به خودت زحمت میدی آخه
دست چائو رو از زیر پاش برداشت
-تا جایی که یادم میاد چائو خیلی رفتار بدی باهات داشت... چرا بعنوان انتقام دستش رو نمیخوری؟؟؟
با خنده جملش رو تموم کرد و دست رو به سمت دهن باز دولیش پرت کرد و با دوتیکه شدنش بخاطر گازی که دولیش ازش گرفت، سوتی کشید
-خشن بود... دوست داشتم(الانه باید بپرسه خشن دوست داری بیبی؟؟ حس پیام بازرگانیو دارم ولی خو ب من چ)
پوزخندی زد
-وقتی هم زهر تو کل بدنت میپیچه بیشتر دوست خواهم داشت... اره اره زهر... زهری که توی هوا پخشه و بدن هامون رو مسموم کرده... پس اگه بخوای نیشت رو دوباره به سطحی از بدنم بزنی، زهر دوبرابر میشه میمیری
بدنش رو بلند کرد و تو چشمهای ژان خیره شد
پوفی کرد و چشمهاش رو چرخوند
-یعنی انقدر احمقی که بخوای با کشتنم بمیری؟؟
با حمله به ژان، باعث شد ژان توی هوا معلقش کنه
-مثل اینکه واقعا احمقی
دستش رو سمت دهنش برد و بدون توجه به لرزش دستش، دندون نیشش رو نوازش کرد
-وقتشه "خودم" انتقام بچه ی به دنیا نیومده و خودم رو بگیرم
و با گرفتن نیشش، شروع به سوزوندنش کرد و نیم نگاهی به ییبو که روی جسم بی دست و پا و بیحرکت چائو خم شده بود، داد

𝚈𝙾𝚄𝚁 𝚃𝙰𝚂𝚃𝚈 𝙱𝙻𝙾𝙾𝙳(𝚂𝚎𝚊𝚜𝚘𝚗 2)Where stories live. Discover now