با شناختی که بعد از چند سال جونگ کوک از هکرِ دردسرساز تیم داشت، میدونست یک چیزی این وسط درست نیست.. یعنی خب با شکستی که در عملیّات خوردند، هیچ چیز درست نیست! امّا .. این آفتابی نشدنِ هکبک بدجوری اعصابش رو به بازی گرفته بود..
لحظهای از زیر و رو کردنِ شک و تردیدها دست کشید و مثلِ آدمهای برق گرفته با حدّاکثر سرعتِ ممکن که از وضعیّت بغرنج فیزیکیش بر میومد، چشم از سقف برداشت و نیمخیز روی تخت نشست..:
ـ خودشو از من قایم میکنه ! آ..آره!
زمزمههای زیر لبش هر لحظه قوّت میگرفت .. مثلِ نابغهای که یکی از معادلات به بنبست خوردهی جهان رو حل میکنه، چشمهاش بی هدف روی وسایل روبهرو می چرخید .. :
ـ اون بکهیونِ لعنتی! .. از من فرار میکنه .. چون .. چون ..به تصویرِ برافروخته ی خودش درونِ آینهی کمدی خیره شد و ادامه داد.. :
ـ چون .. اون احمق داره .. تنهایی.. ی غلطایی میکنه!..
..
+ کی جرأت چنین کاری داره؟!
صدای تهیونگ در خونه پیچید و لحظهای کوک رو از چیدمانِ پازلِ ذهنیش بیرون کشید.. نگاهی به سمتِ درب ورودی انداخت که "تِهچی" با لبخند کجی بر لب، ایستاده بود .. جونگ با خودش فکر کرد یعنی کسی میتونه به اندازهی اون پسر در لباس های چرم مخصوص موتورسواری جذّاب و فریبنده باشه؟!
یادش نمیومد آیا سالها پیش در بیمارستانی که به طریقی جفتشون زندانی بودند هیچوقت تهیونگ از علاقه به موتور حرفی زده بود یا نه .. امّا مطمئن بود که خودش ساعتها از عشق به سرعت و پیستهای مسابقه ی این دوچرخه ی بنزینی ورّاجی کرده بود .
+ نمیدونستم انقدر به چشم دوست پسرم جذّاب میام! خوردی منو با چشمات جئون جونگ کوک شی!!تهیونگ جوری که انگار روی فرش قرمزِ اسکار قدم میزنه با عشوه و شاخه گلی در دست به سمتش اومد و این بار در چارچوب اتاق مکثی کرد ..:
+ میدونی وقتی اینجوری نگاهم میکنی دلم میخواد دوباره دستتو بگیرم و با هم بپریم توی اون استخر یخزده.. فقط اینجوری حرارتِ قلبم خنک میشه!جونگ لبخندی زد و روی قلبش دست گذاشت.. گرمایی که ذرّه ذرّه از سمتِ گردن در صورتش پخش میشد و سرعت گرفتنِ ضربانش ، میتونست با اختلاف بهترین اتّفاقی باشه که این روزها مدام براش تکرار میشد و از این موضوع به هیچوجه خجالت زده نبود.. چون میدونست سالهای زیادی رو به این قلب ِبیچاره بدهکاره.. سالهایی از جدایی که هنوز فرصت نشده بود تا دلیلش رو بپرسه.. یا شایدم برای جوابی که قرار بود بشنوه آماده نبود!
YOU ARE READING
نگاهم کن | Look At ME
FanfictionFiction (فصل اوّل-کامل شده) •Genre: هیجانی/معمایی • رمنس/کمدی • اسمات/درام •Couple: Chanbaek,Kaisoo,Hunhan,Vkook •Read on: mostly 3 days a week. •Nc +18🔞 🌈(فصل دوّم در حال آپ) ••Author: نُقره 💫 - Noqreh ••Start: 08.Jan.20 توجّه!توجّه! : این فیک...
❄️ Chapter 38 ❄️
Start from the beginning