•با ووت وارد شوید•
________________ساحل، که همیشه خالی از ساکنان جزیره بود، حالا جمعِ کم و بیش همهی اونها رو در خودش جا داده بود. طبق گفتههای لیام و نایل، اونها بعضی روزها کنار ساحل جمع میشدند و از گذشته میگفتند؛ از همهچیز و هیچچیز.
تقریبا مثل این بود که با یک گروه از دوستای نچندان نزدیکت به کمپ بری و تا صبح کنار آتش با هم خاطره بگید و به روزهای گذشته قاه قاه بخندید... البته با این فرق که اینجا از آتش و شیطنت های جوون ها خبری نبود!دقیقا برعکسِ لیام، لوک از این صحبت ها و کنار هم جمع شدن ها راضی بنظر نمیرسید و یه ریز زیر گوش نایل غر میزد!
هری کاغذی کاهی بدست گرفته بود و درحالی که روی شن های گرم ساحل لم داده بود و از لمسِ آفتاب روی پوستش لذت میبرد، شکل نامفهومی روی کاغذ طراحی میکرد.
کمی اون طرف تر، لویی با کنجکاوی به دور و برش نگاه میکرد و چهرهی همه ی افراد رو از نظر میگذروند.
دختر بچه ای که کنار مرد سیاه پوست و قوی هیکلی نشسته بود و با لبخند منتظر بود تا مرد موهای بلند و طلایی رنگش رو براش ببافه...زن تقریبا جوانی با فاصلهی کمی از لویی، کلاه بژی رنگی به سر داشت که نشان از کابوی بودنش میداد!
لویی، دالیا رو هم دید که زیر سایهی درخت نخل بزرگی نشسته بود، پسری با موهای مشکی رنگ و لباس های مشابه به دالیا هم کنار اون ایستاده بود و تقریبا به همه چیز بیتوجه بنظر میرسید.
لویی به چهره ی پسر دقیق شد؛ نمیشد انکار کرد که خوش قیافه بود!"زین"
با شنیدن صدای لیام سرش رو به طرفش برگردوند؛ کسی که کنارش نشسته بود و به دریا خیره بود.
"چی؟!"
"اسم کسی که بهش نگاه میکردی رو گفتم"
ابروهای لویی بالا پرید. لیام میخندید، خاطره میگفت و پر انرژی بود اما... خوشحال بنظر نمیرسید!
"انگار تو همه رو اینجا میشناسی.."
لیام به سمت لویی برگشت و با چهرهی مقلوبش شانه بالا انداخت.
"همه که نه اما... بعضی هارو بیشتر از همه میشناسم!"
___________
"هی کله لجنی! انقدر با اون ارواح کله پوک صمیمی نشو؛ حواسم هست یه سره میری پیش اون مو بلنده و واسش ژست میگیری"
فلورا چشم هاشو برای پر حرفی های اون پریِ بدعنق چرخوند و بیتوجه به نوازش گلبرگِ ظریف گل های کنار دریاچه ادامه داد.
![](https://img.wattpad.com/cover/278088942-288-k452085.jpg)
YOU ARE READING
Beyond Eternity [L.S] [Z.M]
Fantasy•جایی ورای ابدیت، مدفن در ژرفای آبیِ دریاها... برفرازِ آسمانی خیالی، پشت به خورشیدِ سوزان... لابهلای درختانِ سر به فلک کشیدهی سبز... برزخی که بیعشق در آن رستگار خواهی شد• Started: [August 5th, 2021] Finished: [August 21st, 2022]