T W E N T Y

29 10 3
                                    



غروب، آسمانِ جزیره رو در بر گرفته بود و نسیم، درخت‌های نخلِ کنار ساحل رو تکون می‌داد. صندلی‌های چوبی دور تا دور چیده شده و دایره‌ی نسبتا بزرگی رو تشکیل داده بودند. لوک درحالی که گیتارش رو توی دست گرفته بود، وسط جمع ایستاده و به نایل که صندلیِ چوبی‌ای براش می‌آورد، لبخند می‌زد.

"می‌خواستم روی شن‌های ساحل بشینم نایلر!"

هری چشم‌هاش رو اطراف کرانه‌ی دریا چرخوند تا لویی رو بین جمعیت پیدا کنه. تعدادشون زیاد نبود اما لویی هیچ‌جا دیده نمی‌شد. هوفی کشید و به سمت نایل و لوک رفت.

"ببینم شما لویی رو این دور و بر ندیدید؟"

لوک شانه بالا انداخت.
"مگه شما دو نفر با هم نبودید؟"

نایل صندلی چوبی رو روی زمین گذاشت و به پشت سر هری اشاره کرد.
"نترس هری. داره با نهایت سرعت خودش رو بهت می‌رسونه!"

هری ابرویی بالا انداخت و نگاهش رو به پشت سرش داد. با دیدن لویی که براشون دست تکون می‌داد و به سمت‌شون می‌دوید، لبخند چال‌نمایی زد.

"تو راه به فوتیا برخوردم. اوه خدا اون نیم‌وجبی خیلی دراما کویینه!"

نایل که به غرغرهای لوک توجهی نشون نمی‌داد و موهای طلایی رنگ پسر رو با دست‌هاش بهم می‌ریخت، چهره‌ش رو در هم کشید و به آرومی خندید.

"حواست باشه بچه. اگر لیام بشنوه که از فوتیا بد میگی، سخنرانی بلند بالاش رو از خوبی‌های اون پری شروع می‌کنه و... متاسفانه اون موقع دیگه راهی برای نجاتت نیست!"

لویی دست‌هاش رو دور بازوی هری که با چشم‌های براقش بهش خیره بود، حلقه کرد و صورتش رو توی کتف پسر فرو برد.

"اون دو تا عقل درست و حسابی ندارن!"

هری با لبخند به لویی نگاه می‌کرد و به نایل که با دیدن اون دو سرش رو تکون داد و به طرف صندلی خودش برگشت و لوک که به مسخرگی دماغش رو چین داده بود، توجهی نشون نمی‌داد.

"اچ؟.. میشه یکم دورتر از جمعیت بشینیم؟"

هری بوسه‌ای روی موهای فندقی رنگ‌ لویی کاشت و سر تکون داد.

"حس می‌کنم سنگینیِ نگاه همه روی منه..."

نگاهش رو به دریا داد.

"بیا اینجا. روی اون صخره‌ی کوچیک بشینیم."

با چشم، امواج کوچک و بزرگی که به خاطرِ غروب، طلایی رنگ بنظر می‌رسیدند رو دنبال می‌کرد. در نظرش، دریا هم سراسر چشم شده و بهش خیره بود. نگاهی که قضاوت‌گر و پر از تشویشه.

با تاریک‌تر شدنِ هوا، ساحل هم پر شد از ارواحی که دور تا دور نشسته بودند. باد خنکِ مطلوبی می‌وزید اما تنش و سنگینیِ جو، انکار ناشدنی بود.

Beyond Eternity [L.S] [Z.M]Место, где живут истории. Откройте их для себя