20:🌸

3.2K 727 221
                                    

بوسه‌ای به سر هایون زد و روی زانوهاش خم شد تا کمکش کنه که کوله‌پشتیش رو روی شونه‌هاش بندازه.

- مراقب خودت باش هایونا و حواست باشه مثل روزای قبل برای برگشت مادرت میاد دنبالت، باشه؟

هایون سرش رو به تایید تکون داد و همزمان "باشه‌ای" رو در جواب پدرش گفت و ادامه داد:

- توام مراقب خودت باش پاپا، با احتیاط رانندگی کن.

بعد از پایان جمله‌اش گونه‌ی پدرش رو بوسید و به سمت مربی مهد که مقابل درهای آهنی، با لبخندی مهربون منتظر بچه‌ها ایستاده بود دوید و بعد از دادن سلامِ بلند و پر نشاطی به مربیش به داخل مهد دوید. یونگی هم وقتی از داخل شدن پسرش به مهد مطمئن شد به سمت ماشینش برگشت تا مثل تمام این سال‌ها به دنبال رئیسش بره.

هنوز خیلی از مهد دور نشده بود موبایلش شروع به زنگ خوردن کرد و دیدن اسم جیمین به عنوان اسم مخاطب باعث تعجبش شد! اینکه جیمین این وقت از صبح باهاش تماس بگیره واقعا تعجب آور بود!

دستش رو به سمت موبایلش که مقابلش روی پایه وصل بود دراز کرد و دکمه‌ی برقراری تماس رو لمس کرد.

- الو؟ جیمین؟

- یونگی‌چان؟ یونگی‌چان تو رو خدا به پاپا کمک کن...

پخش شدن صدای وحشت زده‌ی هانابی توی گوشش باعث شد بیش از پیش متعجب بشه. فرمون رو چرخوند و ماشین رو گوشه‌ای متوقف کرد تا بتونه تمام حواسش رو به دختر ترسیده‌ی پشت خط بده.

- هانابی؟ چی شده دخترم؟ چرا گریه میکنی؟ چرا صدات میلرزه؟

- یونگی‌چان پاپا...پاپا حالش خوب نیست...پاپا داره می‌میره...

جوری که دخترک جمله‌اش رو ادا کرد معلوم بود که به شدت داره اشک میریزه و وحشت زده‌اس.

- هاناچان، گوش بده. به من گوش بده عزیزم. بهم بگو ببینم پاپا چه اتفاقی براش افتاده؟

یونگی اینو گفت و ماشینش رو روشن کرد، باید هرچه سریع‌تر خودش رو به خونه‌ی جیمین می‌رسوند اما آروم کردن دخترِ پشت خط که صدای لرزون و وحشت زده‌اش به وضوح به گوش میرسید اُلویت داشت پس تصمیم گرفت تا رسیدنش به اون خونه مکالمه‌اشون رو ادامه بده.

- پاپا...پاپا توی آشپزخونه سرش گیج رفت و افتاد زمین، تازه بدنش هم خیلی داغه...خیلی زیاد یونگی‌چان...

- خب بهم بگو الان پاپا کجاست؟ هنوز هم توی آشپزخونه‌اس؟

- نه من کمکش کردم که برگرده توی تختش.

یونگی دنده رو از سه به دو تغییر داد و دور برگردون رو دور زد.

- آفرین دخترم کار درستی کردی. ببینم پاپا الان بیداره یا خوابه؟

Bento box | ᴊᴍ+ʏɢTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang