LAST PART

7.5K 864 264
                                    

عروسی در اواخر یک بعد از ظهر پاییزی بود داخل این منطقه غروب آفتای به طرز عجیبی نفس گیر بود تا جایی که چشم میتونست ببینه شمع های معطر سفید چیده شده بودند و در آخر راهرو درخت های یاسی وجود داشت که هر چی به سمت پایین میرفتن شکوفه های سفیدش بیشتر میشد

جونگکوک وارد اونجا شد..درسته امروز روز ازدواج تهیونگ و جونگکوک بود گروهی از دوستای نزدیک و خانوادشون اومده بودند و روی صندلی که روی شن های ساحل براشون راه اندازی کرده بودند نشستند

سر انجام کشیش اومد و از همه خواست به ایستن
نوبت جونگکوک بود!همه نگاه ها به سمت اون بود

دختر مسیر رو با گلبرگ های سفید رز پوشوند و موسیقی شروع به نواخته شدن شد جونگکوک قبل از اینکه دو قدم جلو بیاد و به آقای لی که در حال که در خوش آمد گفتن بهش بود نگاه کرد اون دوست پدرش بود که بعد از اینکه پدر و مادرش مردند به جونگکوک کمک کرد که قدرتشو بدست بیاره

مهمون ها به جونگکوک نگاه میکرد و از اون عکس میگرفتند اون لبخند میزد و سرشو تکون میداد جلوتر که رفت تهیونگ رو دید اون قرار بود بزودی همسرش،عشق زندگی،و همه چیز اون بشه

تهیونگ محم ایستاد و شونه ها هاشو عقب داده بود و به جونگکوک نگاه میکرد اگر جونگکوک اشتباه نمیکرد میتونست قسم بخوره که برق اشکو تو چشمای اون دیده

در آخر راهرو آقای لی جونگکوک رو بغل کرد

_من بهت افتخار میکنم

و بعدش دست جونگکوکو داخل دست تهیونگ گذاشت و لبخند زد

تهیونگ و جونگکوک به عموان همسرای یکدیگه جلوی کشیش ایستادند

قبل از ابنکه آقای لی بره تهیونگو بغل کرد و روی شونش زد این روش استفبال اون برای ووردش به خانواده بود

زندگی طاقت فرسا جونگکوک قرار بود در کنار عشقش خیلی بهتر میشد

_مهمانان عزیز ما امروز اینجا دور هم جمع شدیم تا شاهد ازدواج این دو زوج دوستداشتنی باشیم

کشیش گفت تهیونگ و جونگکوک شروع به گفتن متن سخنرانی عروسیشون میکنن

″من کیم تهیونگ، تو را جئون جونگکوک، بعنوان همسر خود، دوست ابدی، همراه وفادار و بعنوان عشقم از امروز به بعد انتخاب می کنم. در حضور خدا، فامیل و دوستانم ، سوگند رسمی خود را به تو پیشکش می کنم تا در بیماری و سلامتی، خوشی ها و ناخوشی ها، شادی ها و غم ها، بدون قید وشرط عاشق تو باشم، در مسیر رسیدن به اهدافت تو را یاری کنم، به تو احترام بگذارم، با تو بخندم و با تو گریه کنم، و تا زمانیکه هر دوی ما زنده هستیم تو را عزیز بدارم.″

«من جئون جونگکوک، تو را کیم تهیونگ، بعنوان همسر خود، دوست ابدی، همراه وفادار و بعنوان عشقم از امروز به بعد انتخاب می کنم. در حضور خدا، فامیل و دوستانم ، سوگند رسمی خود را به تو پیشکش می کنم تا در بیماری و سلامتی، خوشی ها و ناخوشی ها، شادی ها و غم ها، بدون قید وشرط عاشق تو باشم، در مسیر رسیدن به اهدافت تو را یاری کنم، به تو احترام بگذارم، با تو بخندم و با تو گریه کنم، و تا زمانیکه هر دوی ما زنده هستیم تو را عزیز بدارم.»

SINGLE FATHER ||VKOOKWhere stories live. Discover now