.ووت نبات.
کتابای توی دستش رو توی کمدش جا داد و روی نوک پاش ایستاد تا از طبقه بالای کمدش وسایل طراحیشو برداره
"های؟"
صدای محکم اما نرم شخصی رو شنید و دستش رو لبه در کمدش گذاشت و کمی محتاطانه بستش تا ببینتش
به چشمای متعجب شکلاتیش خیره شد و لبخند نرمی زد
بسته پاستیل رو از توی کیفش در اورد و سمتش گرفت
"متاسفم به خاطر اون روز,ولی تو حتی جوابمو ندادی,و فکر کردم که شاید هنوز دلخوری..."
پسر در کمدش رو تا نصفه بست و به پاستیلا نگاه کرد و بعد نگاهش رو روی صورتش برگردوند
زین چند بار پلک زد و منتظر شد تا چیزی بگه
پسر شکلاتی چشماشو ریز کرد و سرشو به یه طرف چرخوند که باعث شد ماه گرفتگی زیر گردنش توجه کاراملیاشو جلب کنه
"خب,هنوزم نمی خوایی حرف بزنی؟"
پسر سرشو به نشونه نه تکون داد و نگاهش کرد
زین به پاستیلا نگاه کرد و بعد نگاهش رو بهش داد
"پاستیلا رو قبول می کنی؟"
پسر یه قدم جلو اومد و به پاستیلای قلبی که زرد رنگ بودن و باسلوقی به نظر می اومدن نگاه کرد و سرش رو بالا گرفت و به زین نگاه کرد
پاستیلا رو گرفت و لبخند نرمی زد
زین با تعجب لبخند زد و یه ابروشو بالا انداخت
"پس,بخشیده شدم؟"
نگاه کرد که پسر به صورت خیلی لطیف و قشنگی بی صدا می خنده و دندونای سفیدشو به نمایش می ذاره و با چشمایی که به خاطر گونه هاش جمع شدن نگاهش می کنه و سر به عنوان تایید تکون می ده
زین نگاهش رو توی صورتش چرخوند و لباشو بهم فشار داد
اما نمی تونست لبخند احمقانه ای که روی صورتش بود رو بپوشونه...
پس تکیش رو از کمد کنارش گرفت و چند قدم عقب رفت
"پس.......می بینمت....آبنبات لیمویی!"
گفت و چرخید و از سالن خارج شد
پسر کوچیک تر به بسته پاستیل بین دستاش نگاه کرد
اون چشمای کاراملی خیلی قشنگ نگاهش می کردن!
با لبخند سرش رو تکون داد و بسته پاستیلشو کنار پاستیلای ترشی که امروز خریده بود گذاشت....
¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬
الان یه هفته ای از روزی که پاستیلا رو براش گرفته بود می گذشت و زین بیشتر وقتا پسرآبنباتی رو توی راهرو مدرسه یا جلوی لاکر یا توی کافه ای که با هری می رفتن می دید...
طوری که این پسر محتاط رفتار می کرد و تنها بود
باعث می شد زین نتونه برای یک هفته اون چشمای شکلاتی رو فراموش کنه...
الان هم کلاس تاریخ هنر داشت و تند تند با هدفونی که دور گردنش بود زمزمه می کرد
"Cigarettes & fucking on the windowsill...."
وارد شد و سر جاش نشست
سرشو با اهنگ تکون می داد و با اخم کتابشو از کولش در اورد و روی میز گذاشت
دست تتو خوردش رو توی موهاش کشید و زمزمه کرد
"Only thing i wanna know is that how far away you are .."
سرش رو روی شونه چرخوند و به شخص مورد نظرش نگاه کرد اما زمانی که چشماش به اون چشما رسید
پسر شکلاتیاشو سریع ازش دزدید و سرش رو پایین انداخت...
لبخند محوی زد و برای چند ثانیه بهش خیره موند
با لبه هودی ابیش بازی می کرد و کش باف پاینشو لای دوتا انگشتاش گرفته بود
و اوه!
گونه هاش گل انداخته بودن؟
وادافاک؟
زین می تونست برای اون صورت کیوت همین الاااااننننن جون بده!
سرش رو چرخوند و نفس عمیقی کشید
نه نه همچین اتفاقی نمی یوفتاد
اون نمی تونست ازش خوشش اومده باشه...
اون حتی تایپش نبود!
اره شاید یکم به پسرا جذب می شد ولی بیشتر تایپش کسایی بود که مثل خودش بودن!
لباشو گاز گرفت و سعی کرد فعلا افکارشو راجب اون بیبی بوی خوشگل خجالتی کنار بذاره و به درس توجه کنه...
¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬
رول ویدشو روی لبش گذاشت و به لویی که دود سیگارشو بیرون می داد نگاه کرد
"بریم؟"
زین سر تکون داد و کولشو روی یه شونش انداخت که صدای بهم خوردن اسپریای توی کولش باعث شد نیشخند بزنه
هری رو دید که با سویشرت مشکی و موهایی که بالا بسته و مدادی که توشه کنارشون ایستاد و بعد اونا بدون اینکه چیزی بگن هماهنگ سمت جایی که نظرشون بود می رفتن.....
دقیقا زیر پل خیابون سیدنی کمی پایین تر از خونه اشتراکیش با هری...
ایستادن
لویی سیگارشو روی لبش گذاشت و جلوی ورودی پل ایستاد تا مواظب باشه
و هری و زین هم که خوره این جور چیزا بودن
هری یه سطل رنگ برداشت و چرتکه سر باریکی رو توش زد و شروع کرد به رنگ زدن به صورت دختری که طرحشو با گچ کشیده بودن....
و بعد از چند ساعت,
زین با سری که ریز ریز با اهنگ هدفونش تکون می داد اسپری قهوه ای و مشکیش رو برداشت و داخل چشمای دختر رو رنگ کرد
هری نزدیکش اومد و هدفون رو از روی گوشش برداشت
"مگر قرار نبود چشماش خاکستری باشه؟ مثل نصف صورتش؟ این یه طرح فانتزی بود زین!"
عقب اومد و به چشم قهوه ای دختر با موهای فرش نگاه کرد...
"شکلاتی هم قشنگه,بذار چشماش شکلاتی باشه!"
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
روزتون بخیر قشنگای من💛
_A💙
KAMU SEDANG MEMBACA
^^LeMOn CAndy^^
Fiksi Penggemar^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
