اول از همه خودم؛ پارک جیمین.
من صدا پیشگی میکنم. عاشق حیوون خونگی ام و کلی مربا توی یخچال دارم! شاتوت، هویج، آلبالو، همه مدلش! اول عکس خودمو میذارم چون قراره داستان منو بخونید، و درگیری هایی که با ' پسر اهریمنی' از سر میگذرونم!
تهیونگ گفت این عکسو هم بذارم. میگه حیفه چشماتون از قشنگی خنده هام بی نصیب بمونه. بین خودمون باشه، تهیونگ زیاد اشعار ادبی میخونه!
تهیونگ؛ بهترین دوستم.
هفته دیگه گالری عکسش برپا میشه!
استوری اینستاگرامشو چک کنید، آدرس گالری رو اعلام کرده. حتما به دیدن کارهاش برید!
جیهون؛ داداش کوچیکترم.
هنوزم وقتی میاد بهم سر بزنه، اول مطمئن میشم از اون حشره های عجیب غریب با خودش نیاورده باشه. جیهون حشره شناسه!
چونگها؛ همسایه و یه دوست خوب.
ما با هم تو یه استدیو مشترک کار میکنیم. دختر خیلی خوبیه. خیلی قشنگ میخنده. و این که اکانت تیک تاکش کلی فالوئر داره! بیشتر وقتا دابسمش درست میکنه و شیون دستیارش میشه!
شیون؛ پسر هشت ساله چانگها.
خیلی باهوشه و بیشتر وقتا میاد خونه من تا با بچه هام بازی کنه. منظورم حیونای خونگیمه. شیون داره سعی میکنه یکی از ترانه های جاستینو به طوطی من یاد بده، کنجکاوم ببینم آخرش چی میشه!
بنگی شی هیوک؛ روانشناسم.
این عکسو روز دوشنبه توی مطبش دیدم.
آدم جالبیه، برای بچه های یتیم کتاب میخره. داستان آشنایی ما خیلی عجیبه؛ قبل از این که ببینمش، اومد به خوابم و گفت عینک منو ندیدی؟ وقتی داشت میرفت بهم گفت: فردا میبینمت!
و ما فرداش همو ملاقات کردیم!!!
پسر اهریمنی، جئون جونگ کوک.
ساده بگم؛ مثل مته مغزمو سوراخ سوراخ میکنه!
خصوصا با این مدل خندیدنش؛ وقتی این طوری میخنده، ترس برم میداره چون میتونم بوی توطئه های شرورشو حس کنم!
اون مدل تبلیغاتیه، بوکس کار میکنه و چون شانس من از جنس طلاست، درست واحد روبروی من زندگی میکنه.
یه روز چوب جادوی هری پاترو قرض میگیرم، منجمدش میکنم و بعد به آغوش آرامش میدوم!
ولی تا اون روز شما باید کنارم بمونید و بخونید تا وقتی خواستم منجمدش کنم جیغ نزنید " جیمین شی! لطفا این کارو با جونگ کوکی نکن! "
پ.ن: اگه یه قلب بنفش برام بفرستید، به تهیونگ میگم وقتی به دیدن گالریش رفتید، ازتون عکس بندازه، فقط لطفا بگید اسمتون چیه.
دوستون دارم.
جیمین💜