part 45

2.3K 429 482
                                    

پاهای برهنه ام رو روی زمین کشیدم سمت وان حموم رفتم.

شیشه خورده قسمت زیادی از حموم رو اشغال کرده بود.

سوزش زیاد و عمیقی تو کف پام احساس میکردم.

میتونستم حدس بزنم شیشه پام رو زخم کرده...
کاش میتونستم کاری کنم اون شیشه استخونم رو از هم بشکافه.

بی احتیاط کنار وان نشستم و آب سرد و باز کردم.

دستم رو دراز کردم و به شیشه بزرگ و تیزی که نزدیکم بود چنگ زدم.

شیشه رو محکم بین انگشتام فشردم و با لذت به خونی که از لای بند های انگشتم خارج میشد نگاه کردم.

زین با آسیب دیدنم توام خوشحال میشی مگه نه؟حداقل میتونم خودم رو اینجوری قانع کنم.
تا بتونم برای ثانیه هایی کمی از دردم تسکین بدم.

شیشه رو پرت کردم زمین و دستم رو وارد وان کردم،وقتی از دمای پایین آب مطمئن شدم از جام بلند شدم.

سرم گیج میرفت و چشمام سیاهی میرفت،با ضعف دستم رو به دیوار گرفتم تا نیوفتم.

کمی ایستادم تا بتونم تعادلم رو حفظ کنم،وقتی بهتر شدم بلافاصله با لباس توی وان نشستم.

هیسی از سردی آب کشیدم و بشدت تکون خوردم.

با دستام محکم لبه وان رو گرفتم تا لرزش بدنم کمتر شه.

زین دارم میلرزم،میدونم توقع زیادیه میشه بغلم کنی؟
میشه رویاتو ببینم؟

با بغض تند تند سرم رو تکون دادم،حتی لیاقت رویاشم نداشتم.
منِ بی ارزش کی باشم که بخوام بغلت کنم؟
تو هیچوقت اینجا تو این خونه نیستی،اما رویات هست من به همین هم قانعم.

آب سرد بود خیلی سرد بود،بدنم داشت از سرمای زیاد بی حس میشد.

کم کم عضلاتم رو شل کردم و سرم رو به لبه وان تکیه دادم.
دندونام از شدت سرما محکم میخورد بهم و صدای ناخوشایندی تولید میکرد.

پلکام رو محکم فشردم و تاریکی مطلق رو به خودم هدیه دادم.

پشت پلکای بسته ام زینی رو میدیدم که بدن برهنه اش رو لبه وان تکیه داده،بدنش رو شمع های معطر و کوچیکی که دور تا دور وان بودند روشن کرده بود.

لبخند دلبری رو لبش نشسته بود،گرمای لذت بخش آب و ماساژ پاهاش توسط لیام آرامش دلنشینی برا ایجاد کرده بود.

آرامشی مثل عطر خوش بهارنارنج و شاخه گل لیلیوم آبی.

موهای خیس نه چندان بلندش از لبه وان آویزون بودند.

هل زده سریع چشمام رو باز کردم و با ترس و تعجب به لبه وان نگاه کردم.

زین همیشه اونجا بود،موهای مشکی و نرمش هم اونجا بود.

My broken heart(Ziam♡)Where stories live. Discover now