part24

2.4K 452 319
                                    

زین با دستاش قطرات آب رو روی زانوی لیام ریخت و پاهاش رو نوازش کرد

لیام بوسه ایی خیس روی گردنش گذاشت و موهای زین رو نوازش کرد

لیام:تو عالی بودی عزیزم

زین:تو یه ددی خشن و فوق العاده ایی،میدونستی؟

لیام با لبخند زین رو به خودش نزدیک تر کرد و فشارش داد و گفت:و تو این و دوست داری بیبی بوی؟

زین:من عاشقشم،عاشق وقتاییم که بخاطرت تو راه رفتن مشکل پیدا میکنم

لیام توت فرنگی درشتی رو سمت لبای زین برد و گفت:منم عاشق وقتاییم که تو عین یه پنگوئن تازه از تخم دراومده،راه میری

زین با لبخند نصف توت فرنگی رو گاز زد و گفت:منم عاشق وقتاییم که اون دیک بزرگت رو داخلم جا میدی

لیام نصفه دیگه ی توت فرنگی رو خورد و گفت:منم عاشق وقتایی ام که تو زیر من ناله میکنی

زین:خیلی خب بسه دیگه هورنیم نکن فعلا نمیتونم تکون بخورم

لیام بلند خندید و گفت:مطمئنی؟نمیخوایش

زین زانوهاش رو جمع کرد و به لیام تکیه داد، گلبرگ قرمزی رو از روی آب برداشت روی زانوش گذاشت

زین:آره مطمئنم

لیام:اما فکر کنم اگه بیشتر از این خودت رو به دیکم فشار بدی،بتونم خودم رو کنترل کنم

زین:لیااااام

لیام:شوخی کردم عزیزم

زین نگاهی به صورت قرمز لیام که سعی در کنترل خنده اش داشت کرد و گفت:راحت باش بخند

لیام دیگه نتونست خودش رو کنترل کنه بلند زد زیر خنده و صدای خنده های قشنگش تو حموم اکو میداد

زین از لیام فاصله گرفت اون طرف وان روبروی لیام نشست

لیام:عه کجا رفتی؟بیا بغلم ببینم

زین با خنده گفت:جام راحته باور کن

لیام دستاش رو باز کرد و گفت:بیبیی بیا بغلم دیگه

زین دستای لیام رو گرفت و گفت:فقط میخوام نگاهت کنم خب؟تو واقعا دوست پسر خوش شانسی هستی که من و کنار خودت داری

لیام با قیافه متفکر گفت:جدی؟الان از من تعریف کردی یا خودت؟نفهمیدم

زین قهقه بلندی سر داد و گفت:معلومه که خودم ولی تو هم همیشه برای من خیره کننده ایی دوست دارم تا آخر عمرم تماشات کنم

لیام:زین

+دوست دارم

لیام:منم بهت اهمیت میدم عزیزم

+فقط به من اهمیت بده باشه؟

لیام خم شد روی زین و لبای زین رو بوسید و گفت:فقط به تو اهمیت میدم زینم،عشق زندگیم

My broken heart(Ziam♡)Where stories live. Discover now