part 41

2.5K 472 538
                                    

Zayn pov:

با بغض لگد نسبتاً محکمی به مجسمهِ بزرگی که کنار پنجره بود زدم،اون روز لیام اون رو فقط بخاطر حرص دادن من خرید گذاشت جلو چشمم تا بیشتر حرص بخورم.
بعد به قیافه اخموی من میخندید و بغلم میکرد.

مجسمه با صدای بلندی افتاد زمین و شکست.
میتونستم صدای خنده های لیام که به چهره قرمز و حرصی من میخندید رو بشنوم.

بلافاصله با حرص و عصبانیت تک تک قاب عکس های رو دیوار و کندم و محکم پرتشون کردم زمین.

بلند دادم زدم و به لیامی که حتی نبود حرفام رو بشنوه گفتم:
تو من رو نابود کردی لیام اما پشیمون میشی،تاوان تک تک کارایی که باهم کردی رو پس میدی.
پشیمونت میکنم لیام،از شدت عذاب وجدان نابود میشی لیام.

صدای شکستن شیشه ها مثل مورفین مغزم رو میشکافت و حرصم رو خالی میکردم.

صندلی پایه دار فلزی رو از زمین برداشتم و محکم کوبیدمش به دیوار شیشه ایی آشپزخونه.

صدای گوش خراشش قلب شکستم رو که تیکه هاش زیر پای لیام پودر شده بود رو تسکین میداد.

با حسرت تک تک عکسارو زیر پام لگد کردم و از ته دل داد بلندی کشیدم و مطمئن شدم همشون زیر کفشام داغون شده باشن.

دوییدم سمت اتاق مشترکمون و از اولین چیزی که جلوی دستم بود شروع کردم.

حرصی مشت خونیم رو محکم کوبیدم به آینه بزرگ اتاق.

میتونستم خاطرات قدیمیم رو که لا به لای شیشه ها میریخت پایین رو ببینم.

بارها جلوی همین آینه از پشت بغلم میکرد،فکش روی شونه ام میذاشت و من رو میبوسید.

میتونستم زندگی که خراب شده بود رو لا به لای شیشه خورده های تیز بی رحم زندگی روی زمین ببینم.

حس کسی رو داشتم که با همین شیشه های آلوده به سم خاطرات،روحش رو زخمی کردن.

چونم لرزید و دوباره بغض کردم،با حسرت تک تک قاب عکس ها رو رویِ زمین رو پرت میکردم پایین و با لذت شکستنشون رو تماشا میکردم.

حسرت،تنها چیزی بود که همیشه تو تک تک مراحل زندگیم به وضوح لمسش کردم.

آخرشم حسرت ب دلم موند یه روز زین تو بشم لیام.
یه روز آرامش داشته باشم
یه روز فقط بغلم کنی
بغلم کنی؛
بغلم کنی...
انقدر محکم بغلم کنی تو بغلت حل بشم.

میدونی قشنگ ترین آرزوها رو از حسرت های آدما پیدا میکنی،‏بدترین اتفاق برای آدم اینه که برای گذشتش حسرت بخوره...
گذشته ای که برنمیگرده و دیگه تکرار نمیشه.
گذشته برای گذشته است.

با عذاب وجدان پام رو رویِ عکسای دوتاییمون فشار دادم و اشک مزاحمی که دوباره داشت چشمام رو تر میکرد رو با بازوم پاک کردم.

My broken heart(Ziam♡)Where stories live. Discover now