"قدم بیست و پنجم: دوستی با احترام متقابل همراه میشه. "

3.3K 741 1.4K
                                    

این پارت ادیت نداره. کصدستیامو ندید بگیرید♡

.
.
.
.

لویی آهسته در اتاق مهمان باز کرد و پاورچین وارد شد. هری با بالا تنه ی لخت روی شکمش دراز کشیده بود و منظم نفس می کشید.

بخاطر رفتن به پاتیناژ و بعد بیمارستان به اندازه ای خسته شده بود که برعکس همیشه که بیدار میشد و برای لویی صبحانه حاضر میکرد، تو خواب عمیقی فرو رفته بود.

لویی لبخندی به چهره ی غرق در خواب هری زد. اگه بجای الهه، هری اعتراف میکرد که یه فرشته ست شاید قابل باورتر بود چون اون صورتِ لعنتیش قطعا از بهشت میومد.

دست لویی ناخودآگاه به سمت موهای هری دراز شد اما درست قبل از اینکه بهش برسه، عقب کشید و با وحشت از جاش پرید. داشت چه غلطی میکرد؟!

پسر چشم ابی با عجله و وحشت زده از احساساتی که تو قلبش حس میکرد از اتاق فرار کرد و بعد از اینکه خیلی سریع آماده شد به سمت سرکارش حرکت کرد.

***

"هی! چطور بود؟"

لویی خودشو روی صندلی ولو کرد و برای زین ابرو بالا انداخت.

"هی! چی چطور بود؟!"

اما زین با پوزخندِ-من که میدونم میدونی چی رو میگم- به لویی خیره شد و ابروهاشو دوبار بالا انداخت‌.

"چه مرگته زین؟ من واقعا منظورتو نمیفهمم!"

با جواب لویی نگاه زین خیلی سریع ناامید شد و صندلیشو کامل به سمت لویی چرخوند.
"میخوای بگی تخمای یخ زدت دیشب آب نشد؟ تهدیدم جواب داد؟ وای خیلی احمقی، آخه چطور میتونی! مثلا من خواستم از روش معکوس استفاده کنم! چون تو هیچ وقت به حرف من گوش نمیدی!"

لویی چشماشو برای زین چرخوند و پوزخند زد.
"روش معکوس؟ لازمه یادت بیارم تو روانشناس نیستی زین؟"

"نیستم آره. ولی تنها چیزیم که تو داری از اونجایی که به یه دلیل فاکی احمقانه که البته نمیدونم چیه نمیری پیش یه روانشناس!"
زین با حرص گفت و نگاهش و از روی لویی برنداشت.

"اگه روانشناس انقدر خوبه چرا خودت نمیری پیشش؟ چون مطمئنم با این اخلاقت حتنا بهش نیاز داری!"
لویی تند گفت و منتظر ناراحت شدن زین موند. این حتما جواب میداد و اون پسر دست از سرش برمیداشت.

اما زین فقط پوزخند زد و خیلی ریلکس شونه اش و بالا انداخت.
"اتفاقا میرم! من ماهی یه بار با روانشناسم جلسه دارم!"

وات د فاک؟ چطور همچین چیزی رو تا الان نمیدونست؟!
چشمای لویی برای یه لحظه بزرگ شد اما سریع به حالت پوکر قبل برگشت و با خودکار به زین اشاره کرد.
"پس کاملا مشخصه که به درد نمیخوره چون اصلا روت جواب نداده!"

Forest Boy [L.s]Where stories live. Discover now