[Part 39] I want more

Start from the beginning
                                    

لوکاس با وجود دردی که در پاش داشت خندید. سمی که امروز صبح پاهاش رو از زانو قطع کرده بود اصلا شبیه دختری نبود که حالا وسط دایره ای از مردان میرقصید.

نگاه لویی رو دستان هری که روی پهلوهای سم قرار داشتن و بدنش که با ریتم آهنگ تکون میخورد چرخید. دکمه های کاملا بازش باعث شده بودن تا سینه و شکمش که ورزشکارانه به نظر میرسید توی دید باشه و موهای بلوطی مجعدش در دست باد میرقصیدن.

سم دستی لابه لای موهاش میبرد،شونه هاش رو بالا می انداخت و بدنش رو طوری تکون میداد که ثابت میکرد که میخواد آزاد باشه و از نگاه مردان روش هراسی نداره.

اون دختر بی نظیر به نظر میرسید ولی لویی نمیتونست چشمش رو از پسری که کنارش میرقصید برداره...هری زیر نور ماه و فانوس میرقصید،سرش رو بالا میفرستاد تا نمایش بی نقص از سیب گلوش به راه بیفته و بدن سفیدش برای لویی چشمک میزد.

لویی چه مرگش بود؟چرا همه چیز درباره ی اون پسر بعد از اولین بوسه قوی تر به نظر میرسید؟لویی انقدر سریع تحت تاثیر اون پسر قرار گرفته بود؟

-لیام...بجمب پسر!

هری با صدای بلندی گفت و به سمت لیام حرکت کرد که با خنده مدام کلمه ی "نه" رو به زبون می آورد.

هری دست لیام رو گرفت و موفق شد تا اون پسر رو از جا بلند کنه. لیام با خنده به هری و سم ملحق شد. در قبیله ی خودشون رقصیده بود ولی اینبار کمی خجالت زده به نظر میرسید.

نایل همونطور که دست میزد به سم که بین دو پسر قرار گرفت تا برقصه خیره شد. اون دختر بی پروا به نظر میرسید.

نگاه سم به سمت نایل چرخید و نایل بلافاصله لب پایینش رو با زبون تر کرد.

-هی این خیلی جالبه...بذارید بهتون نشون بدم یکی از زن ها برای اغوا کردنم چه روش هایی رو استفاده کرد

هری که به یکباره یاد خاطره ی بامزه اش افتاده بود با خنده بین رقصش گفت و به سمت لیام حرکت کرد که باعث شد چشمای اون پسر از تعجب درشت بشن. میخواست روی لیام امتحانش کنه؟

سم درحالی که مشتش رو جلوی لبش نگه داشته بود تا نخنده به دکل تکیه زد تا نمایش هری رو تماشا کنه.

-این جالب ترینش بود

هری گفت و فاصله اش رو با لیام کم کرد و یکی از دستاش رو روی گونه ی اون پسر که از تعجب خشکش زده بود،قرار داد و دست دیگه اش رو لابه لای موهاش برد تا اونا رو پریشون کنه

-میدونی عزیزم...لبای لعنتی تو شبیه شیرینی تازه از تنور در اومده به نظر میرسه...

هری با صدایی که سعی میکرد نازک تر جلوه اش بده که نتیجه اش مسخره به نظر میرسید گفت و خنده های جمع تشویقش کردن ولی زینی که پشت سرش با اخم نشسته بود راضی به نظر نمیرسید.

Sea's whisper [L.S | Z.M]Where stories live. Discover now