[Part 38] Just a little peace?

3.1K 737 1.7K
                                    

دستش به قدری جمجمه ای که به عنوان دسته ی صندلی استفاده میشد رو فشرد تا خرد شدنش رو زیر دستانش حس کرد.

آرواره هاش رو از روی خشم روی هم فشرد و جمجمه ی دیگه رو به مقصد نامشخصی در انبوه تاریکی پرتاب کرد و از سر حرص فریادی بیرون فرستاد.

هیچکس تا به حال به چنین مرحله ای پیشروی نکرده و اگر هم اینکار رو کرده بود،هرگز موفق به شکست دادن آردت لیلی نشده بود ولی حالا تنها و وفادارترین موجود برای لیلیث توسط یه مشت استخوان کنار هم چیده شده از بین رفته بود!

لیلیث نتونست به اون دختر کمک کنه چراکه حق شکستن قوانین خودش رو نداشت و طبق قوانین خودش هنگام مبارزه ی آردت لیلی دخالتی نمیتونست بکنه و از طرفی فکر اینکه مخلوقات خدا موفق به شکست آردت لیلی بشن هرگز از گوشه ی ذهنش هم عبور نکرده بود.

با خشم از جا برخاست و از کنار آینه ای در دل مایع لزج سیاه رنگ به وجود اومده و نمای کلی از کشتی رو در اختیار گذاشته بود گذر کرد.

-پس میخوایید جدی بازی کنیم

با حرص جمله اش رو کامل کرد و قدم های کشیده اش رو به سمت گوی سفید رنگی که در تاریکی پایان ناپذیر میدرخشید برداشت‌.

تنها انسان ها بودن که قادر به انتقال انواع درد و بدبختی به هم نوع خودشون بودن و اینبار هم لیلیث خودش رو بابت چیزی سرزنش نمیکرد.

➖➖➖

نایل و سم به سرعت خودشون رو به سطح کشتی برگردوندن و سم با دیدن اسکای که سعی در یورش بردن به سمت هری داشت ولی لویی و خوزه مانع شده بودن و هری که خونسردانه ایستاده بود،چشم چرخوند. الان وقت دعوای جدید بود؟

-توی کثافت دوست منو کشتی

اسکای فریاد زد و هری گمراه دستی لابه لای موهاش برد. هیچ ایده ای نداشت چه بلایی سر رومن اومده که بخواد قبول کنه مقصره...انگار قسمتی از مغز هری که مرتبط به زمان مبارزه بود کاملا پاک شده چراکه حتی خاطره ی تیره و تاری هم نداشت.

-میگم هیچی یادم نمیاد مرد...متوجه حرفم هستی؟

سم بین اسکای و هری قرا گرفت ولی اسکای قصد آروم شدن رو نداشت. رومن تقریبا تنها دوست نزدیکی بود که داشت و دیدن گلوی شکافته شده ی اون مرد به قدری آشفته و بهم ریخته بود که قطرات اشک در چشمانش برق میزد.

-چیشده؟

-رومن رو کشت...اون کثافت رومن رو کشت!

اگرچه رومن در زندان یه خدمه بی مصرف به حساب می اومد و به لویی دست درازی کرده بود با این وجود هیچکس نمیخواست اون پسر کشته بشه همونطور که هیچکس نمیخواست هنری،جویی و دیلان از دست برن.

-اون خودش نبوده اسکای!

سم با درماندگی توضیح داد ولی این جملات اسکای رو آروم نمیکرد‌.

Sea's whisper [L.S | Z.M]Where stories live. Discover now