Vote pls🌟🌟🌟🌟
_______________________________________
با شنیدن صدای به هم خوردن در چشمشو از سقف اتاقش داخل هتل گرفت و به اد داد که با قدمای بلندی به سمتش میومد و پرونده توی دستش رو روی میز میذاشت.
_ سه روز دیگه جلسه دادگاه لویی ساعت هشت برگزار میشه.
رو به هری خلاصه گفت و خودشو روی مبل پرت کرد.
_ تونستی با قاضی صحبت کنی؟
هری با عجله پرسید و بعد روی صندلی روبروی اد نشست. اد با سرش تایید کرد و دوباره به پرونده جلوش نگاه کرد.
_ تو این دو هفته هرکاری که ازم برمیومد کردم هری. مدت زیادی از حبسی که بهش میخوره رو میتونی با جریمه نقدی عوض کنی. که البته به هیچ وجه مقدار کمی نخواهد بود!
_ مهم نیست... نهایتا ماشینمو میفروشم! از این بیشتر که نیست؟!
هری با امیدواری پرسید و اد دوباره سرشو تکون داد.
_ نه معلومه که بیشتر نیست ولی مسئله اینجاست که... جرم لویی جرم کوچیکی نیست هری! اقدام به قتل مسلحانه یه چیزی مثل ندادن جریمه پارکینگ نیست! حتی اگه ماشینتم بفروشی در نهایت لویی باید چند ماهی رو توی زندان بمونه! که تازه اگه زین مسئولیت اون اسلحه رو گردن نمیگرفت و به سرش نمیزد همه جرمایی که لویی توی بند سیمونه مرتکب شده رو لاپوشونی کنه خیلی خیلی بدتر از این میبود!
هری بعد از شنیدن این حرفا برای چند دقیقه نگرانیش بابت زندان رفتن لویی رو فراموش کرد و نفسشو با آه بیرون داد.
_ هنوز نمیتونم باور کنم که زین داره این کارو میکنه! نمیتونم باور کنم که باید فردا لویی رو راضی کنم اعترافات زین رو توی دادگاهش تایید کنه! ..
با کلافگی گفت و به اد نگاه کرد.
_ اون این کارو نمیکنه اد! هیچ راهی نداره که لویی راضی بشه توی چشم قاضی نگاه کنه و تایید کنه زین با تهدید کردنش مجبورش کرده براش مواد جا به جا کنه! نمیدونم چجوری باید اینو ازش بخوام!...
اد با کلافگی توی سکوت به هری نگاه کرد و بعد از چند دقیقه شروع به صحبت کرد.
_ هری پرونده زین اونقدری سنگین هست که این مسئله تغییر چندانی توی حکمش ایجاد نکنه! اون علنا اعتراف کرده که سالها برای سیمونه کار کرده! همه دم و دستگاه اون آدمو به پلیس لو داده! اون به هر حال بخاطر قتل عمد و قاچاق مواد باید بقیه عمرشو توی زندان باشه. فکر میکنی براش فرقی میکنه بخاطر گردن گرفتن جرمای لویی پنج سال به حکمش اضافه بشه یا نشه؟
هری دستشو توی موهاش فرو کرد و پوفی کشید.
_ فکر میکنی این برای لویی اهمیتی داره؟! این برای لویی درباره دادگاه و زندان و این مزخرفات نیست. این مثل خیانت کردن به کسیه که سالها جای برادرتو برات پر کرده. کسی که تنها خانوادته. اون قبول نمیکنه و من اینو از الان میدونم!
YOU ARE READING
Don't let it break your heart [L.S] *Completed*
Fanfictionمهم نیست چه اتفاقی برات میوفته حتی اگه سخت بود حتی اگه هرچی تلاش کردی کافی نبود حتی اگه به عمق تاریکی رسیدی نذار بکشتت نذار قلبتو بشکنه 💙💚 ___________________________ Hey guys خب من دارم این فن فیک رو در حالی شروع میکنم که اکانت شخصی خودمو توی...