part 15

1.5K 319 216
                                    


هری همونطور که با خواهرش پشت تلفن صحبت میکرد بسته ی مرغ سوخاری رو از فست فود تحویل گرفت و وقتی به ماشین رسید اونا رو روی پای نایل گذاشت.

بعد از قطع کردن تلفن گوشیشو با بلوتوث به سیستم ماشین وصل کرد و صدای مخملی التون جان توی ماشین پیچید.

_ مطمئنی که باید به همین زودی بری؟
هری با ناراحتی از نایل پرسید و نایل با ناراحتی بیشتر چشم چرخوند.

_ باور کن گزینه دیگه ای ندارم هری. تا وقتی تکلیفمو با مهاجرت روشن نکردم نباید سر از دست دادن شغلم ریسک کنم.

_ شاید من بتونم یه کار توی لندن برات پیدا کنم ها؟ قول نمیدم توی مدرسه باشه ولی یه شغلی که درآمد خوبی داشته باشه؟

نایل همونطور آهنگا رو جلو عقب میکرد سر تایید تکون داد.
_ میدونم چقد سرت شلوغه ولی اگه این کارو بکنی تا یه عمر میذارم به فاکم بدی

هری با صدای بلند خندید و بعد از چند دقیقه سکوت ماشینشو توی پارکینگ آپارتمان پارک کرد.

_ باورم نمیشه از فردا باید دوباره این سکوت لعنتی رو توی خونه تحمل کنم...

هری در حالی که غر میزد سوار آسانسور شد و نایل با جعبه های غذا توی دستش پشت سر هری وارد شد.

_ ولی میدونی که هروقت بخوای میتونی بهم زنگ بزنی ها؟ درباره هرچی بخوای حرف بزنی... مث دیوونه بازیات با لویی

با پیش کشیدن اسم لویی گونه های هری به طور واضحی تغییر رنگ دادن و قبل از اینکه نایل بتونه سوالی بپرسه در آسانسور باز شد و هری به سرعت به سمت در خونه حرکت کرد.

نایل همچنان با چشم ریز شده و شکاک بهش نگاه میکرد تا وقتی که جعبه غذا رو روی اوپن آشپزخونه گذاشت و بیشتر از اون نتونست طاقت بیاره.

_ خیله خب... دوباره چه گندی زدی استایلز؟
حق به جانب از هری پرسید در حالی که دستاشو جلوی سینش توی هم قفل میکرد.

هری همونطور که مثل بچه های خطاکار به هرجایی غیر از چشمای نایل نگاه میکرد سعی کرد مظلومانه ترین حالت ممکن رو به صداش بده.

_ چیز خاصی نبود... فقط..

با حس کردن اینکه نگاه نایل از قبلم مشکوک تر شده پوف کشید.

_باشه... خب فقط بغلش کردم.. ینی.... بیشتر شبیه یه کادل بود تا بغل ساده

نایل دستاشو آزاد کرد و هم زمان با حرص و سرزنش به هری نگاه کرد.
_ نه به اولین روزت که عذاب وجدان اینو داشتی که دکترش باشی، نه به الان که اگه ولت کنن توی همون اتاق باهاش داگ استایل میری

_ هیییی بی تربیت
هری با اخم بهش تشر زد در حالی که داشت سعی میکرد جلوی خندشو بگیره.

Don't let it break your heart [L.S] *Completed*Where stories live. Discover now