part 25

1.3K 288 34
                                    

              Vote pls🌟🌟🌟

_______________________________________

دو هفته بعد:

_ نایل! من اینجام...

توی فرودگاه با صدای بلندی داد زد و نایل با دیدن هری از فاصله دور راهشو از بین جمعیت باز کرد و به سمتش اومد.

_ هی رفیق

بغل سریعی به هم دادن و خیلی سریع به سمت در خروجی حرکت کردن.

_ هنوز نتونستم یه خونه با اجاره خوب که به مدرسه محل کارتم نزدیک باشه پیدا کنم پس فعلا باید خونه من بمونی.

_ تا وقتی نصف شب نیای تو تختم مشکلی ندارم پسر.

هری با صدای بلند خندید و به نایل کمک کرد چمدونای سنگینشو توی صندوق عقب بذاره.

_ اوه پسر هنوزم باورم نمیشه برام کار پیدا کردی. اگه گی بودم باور کن برات جبرانش میکردم.

_ خفه شو نایل‌. همین که خفه شی خودش جبرانه.

نایل با حالت مسخره همیشگیش شروع به خندیدن کرد و دستشو روی شکمش کشید.

_   اونقد گرسنمه که میتونم حتی تو رو هم بخورم. فقط یه فست فود لعنتی پیدا کن.

هری صدای آهنگ رو زیاد کرد و توی اولین فرعی پیچید. جلوی یه رستوران چینی نگه داشت و نایل زودتر پیاده شد تا سفارش بده.

بعد از سفارش روبروی هم نشستن و نایل طبق معمول شروع کرد به تعریف کردن خاطرات بی سر و تهی که حتی اگرم هری هیچی ازش نمیفهمید بازم به نظرش خنده دار میومد‌.

بعد از خوردن سوشی هاشون به خونه برگشتن و بعد از یه استراحت کوتاه و چیدن لباسای نایل توی کمد اتاق مهمان هری سریع آماده شد تا برای شیفت عصر به بیمارستان بره.

____

وقتی بالاخره اونقدر سرش خلوت شد که بتونه به لویی سر بزنه دیگه کم کم نزدیکای شب بود.

در اتاقش رو به آرومی باز کرد و با دیدن لویی که با بالا تنه لخت روی تختش خوابیده بود لبخند محوی روی لباش نشست.

بدون اینکه صدایی ایجاد کنه سمت تخت رفت و روی صندلی کنار لویی نشست‌‌. اولین باری بود که بالاتنه لویی رو برهنه میدید و اصلا نمیتونست چشمش رو از اون بدن لاغر و برنزه ی پر از تتو بگیره. نگاهش به قفسه سینه لویی خیره بود که به آرومی بالا و پایین میشد.

نگاهشو آروم آروم به سمت صورت لویی هدایت کرد و تازه متوجه قطره های درشت عرق که از پیشونیش پایین میومد شد. سرشو یکم نزدیک تر کرد تا مطمئن بشه داره درست میبینه .وقتی نوک انگشتاشو به سمت پیشونی لویی برد تا دمای بدنشو چک کنه بدن لویی با یه لمس کوچیک از جا پرید و صدای ناله هاش بالاخره اونقدری بلند شد که هری بتونه بشنوتش.

Don't let it break your heart [L.S] *Completed*Where stories live. Discover now