-من...جنسن...من گذشته بيشتري با دن دارم تا با تو.
ميشا جواب داد.

-پس قبول داري كه هنوز دوستش داري؟
جنسن پرسيد.

-معلومه كه نه!
ميشا گفت.

-مشكلت چيه ميشا؟تصميمت رو بگير.تو نميتوني دو نفر رو همزمان دوست داشته باشي.
جنسن گفت.

ميشا با عصبانيت اخم كرد: بهت گفتم جنسن من دوستش ندارم!ما وسط سكس بوديم و اون بي وقفه ميگفت كه دوستم داره و يه لحظه همين جمله لعنتي از دهنم پريد!
ميشا سريع و با عصبانيت گفت.

اخم جنسن باز شد و عصبانيتش سريع تبديل به تعجب شد:تو...گفتي باهاش نخوابيدي...تو گفتي دروغ ميگه.

ميشا متوجه اشتباهش شد:فقط...يه بار بود جنسن.
با صداي آروم جواب داد.

بعد ادامه داد:اون...مدام اصرار ميكرد و...

جنسن حرفش رو قطع كرد:تو هم گفتي يه امتحاني بكني...در هر صورت خوابيدن با يكي كه بهت خيانت كرده هميشه بهتر از خوابيدن با كسيه كه دوستش داري مگه نه؟!
جنسن با حرص گفت.

ميشا با حالتي عصبي گفت:تو جدا داري بهم احساس گناه ميدي؟!تو خودت هم با آريل خوابيدي!باهات شرط ميبندم بيشتر از يه بار بوده.

جنسن سرش رو تكون داد:درسته و درباره اش با هم حرف زده بوديم.بهت گفتم كه من با آريل بودم و تو باهاش مشكلي نداشتي.من هيچ وقت بهت دروغ نگفتم.

-منم دروغي نگفتم.
ميشا سريع گفت.

-ولي حقيقت رو هم نگفتي.اين دو تا فرقي با هم ندارن.
جنسن گفت.

-معلومه كه فرق دارن...

جنسن حرفش رو قطع كرد:فكر كنم تو بايد يه كم فكر كني ميشا.بايد تصميم بگيري كودوممون رو ميخواي.

ميشا لبخند تلخي زد:معلومه كه تو رو ميخوام جنسن...لعنتي!من...دارم ميگم كه دوستت دارم.نميخوام اون عوضي مريض توي زندگيم باشه.چرا باور نميكني؟

جنسن پوزخند عصبي زد و سرش رو تكون داد:انتظار نداشته باش بعد از اين همه دروغ حرفتو باور كنم ميشا.

گفت و رفت سمت در خروجي.

ميشا اخم ريزي كرد:تو...نميتوني اين حرفو بزني.
آروم گفت.

جنسن درو باز كرد و قبل از اينكه بره بيرون گفت:ممنون كه گند زدي به سفر رمانتيكمون.

گفت و در رو محكم پشت سرش بست.

ميشا با كلافگي نفسش رو بيرون داد و دستش رو فرو كرد تو موهاش.

با خودش فكر كرد:بهترين سفر عمرمون بود.ها؟

بعد،انگار كه فكري به سرش اومده باشه رفت سمت گوشيش و دكمه وسطش رو فشار داد:سيري،با دن تماس بگير.

"the star of my heart"[cockles]Where stories live. Discover now