بيست و نه

830 126 65
                                    

روزی ، جایی ، دقیقه ای ؛
خودت را باز خواهی یافت...
و آن وقت، یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت...

- پابلو نرودا
___________________________

-دوستش داري؟!...تو...دوستش داري؟!
جنسن جمله آخرش رو با صداي تقريبا بلندي گفت.

ميشا سرش رو به علامت منفي تكون داد:معلومه كه نه!معلومه كه دوستش ندارم جنسن.ديوونه شدي؟!

جنسن خنده عصبي كرد و دستش رو فرو كرد توي موهاش:اينجا كه اينطور نوشته.

ميشا دست هاش رو به دو طرف باز كرد:چي براي خودت ميگي؟اين مرد ديوونه است...دو جمله بالا تر نوشته كه مسته!از يه ديوونه مست چه انتظاري داري؟

-چرا بايد همچين حرفي بزنه؟چرا بايد به من پيام بده و بگه تو گفتي دوستش داري؟
جنسن پرسيد.

-من چميدونم.اون تنها توي آپارتمان مسخره اش نشسته،تا خرخره خورده و اين چرت و پرت ها رو تايپ كرده.
ميشا جواب داد.

جنسن نفس عميقي كشيد و به ميشا نگاه كرد.

-تو كه باورش نميكني ميكني؟
ميشا پرسيد.

-تو...هيچ وقت همچين حرفي بهش نزدي ميشا درسته؟هيچ وقت بهش نگفتي عاشقشي؟
جنسن با صداي آروم تري پرسيد.

-من...ام...جنسن من...
ميشا تيكه تيكه گفت.

جوابي كه جنسن ميخواست بشنوه رو نداشت.

ميشا با كلافگي چشم هاش رو بست و نفسش رو بيرون داد.

-پس چرت و پرت هم نگفته؟
جنسن پرسيد.

بعد يه مكث كوتاه ادامه داد:شما فقط چند ماه با هم قرار ميذاشتين لعنتي!
با ناباوري گفت.

ميشا چشم هاش رو باز كرد:باور كن از ته دلم نگفتم جنسن...فقط...از دهنم پريد.

جنسن خنده ايي عصبي كرد و اخم كرد:اوه جدا؟!تو بعد از پنج ماه قرار گذاشتن با من بهم گفتي دوستم داري.و بيا رو راست باشيم ميشا...اگه ماريجوانا نكشيده بودي واقعا بهم ميگفتي؟!يا بايد پنج ماه ديگه هم صبر ميكردم؟

ميشا سرش رو تكون داد:خودت خوب ميدوني كه اين حرف درست نيست.من عاشقتم جنسن.

-ظاهرا اينو به هر كسي كه بهش ميرسي ميگي.
جنسن با دلخوري گفت.

ميشا اخم كرد:منظورت چيه؟!من كه گفتم حرفم از ته دل نبوده!

جنسن هم اخم كرد:از ته دل نبوده؟!جدا ميگي ميشا؟منو بچه فرض كردي؟اگه گفتن "دوستت دارم" انقدر برات راحت بود پس چرا پنج ماه صبر كردي تا به من بگيش؟

"the star of my heart"[cockles]Where stories live. Discover now