part 2

3.2K 477 323
                                    

کوله ی مشکی رنگشو روی دوشش جا به جا کرد و قبل از اینکه وارد حیاط دانشگاه بشه سیگاری که گوشه لبش رو به اتمام بود رو کنار انداخت

نگاهی به لویی انداخت و اون رو مشغول پورن دیدن داخل موبایلش شد

پوفی کشید و آرنجشو بهش زد

لویی که از حرکت ناگهانی زین سورپرایز شده بود کمی به جلو پرت شد

لویی- چته احمق؟

زین- اول اینکه جلویه در دانشگاهیم ، سیگارتو بنداز
دوم اینکه دیدن این فیلمایه مزخرفو تموم کن وسطِ روز کی اینارو تماشا میکنه ؟!

لویی شونه ایی بالا انداخت و چشاشو چرخوند

بعد از پرت کردن سیگارش هنگامی که وارد دانشگاه میشد رو به زین گفت

لویی- اون یارو استیو چی گفت

زین-چی میخواستی بگه !؟ کلی زر زر کرد دیگه فکر کنم روزایه اخراج شدنمون نزدیک باشه !

لویی- چه بهتر ! بخاطر ذره پولی که میده آخر هفته ها و شیفت شبا خودمونو جر میدیم تو اون کلاب که چی ! خرج دانشگاه رو دربیاریم

زین- خودت داری میگی لویی! باید خرجشو دربیاریم ... وگرنه کی میخواد بیاد بده ؟

لویی- درسته ... ولی باید دنبال یکار دیگه بگردیم ! اینطوری نمیشه .. هم غرهایه اونو باید تحمل کنیم هم مثل سگ کار کنیم

کارولین- هی لو

کارولین یکی از بچه های دانشگاه بود و خب زین هیچوقت نفهمید چی بین اون و لویی هست !
لویی با اینکه گی بود و اخر هفته هاشو تو گی کلاب میگذروند بازم زبونش تو حلق این دختره بود ! مثل الان.

زین به اون دو نفر که با حالت چندشی همو میبوسیدن خیره  شد و سرشو تکون دادو از اونا رد شد
خب معلوم نبود اون دو نفر بوسیدن همو کی تموم میکنن!

با قدمایه آرومی وارد ورودی شد و با حجم بلندی از صدای بچه ها مواجه شد

دردناکترین صدا برای زین ، قطعا همین صدایه حرف زدنایه بچه ها و دانشجوها بود !

میون همهمه صدای زیبایی اسم زین رو صدا زد

رزالا(rose ella)-  زین؟

چرخید و به پشت سرش خیره شد لبخندی به پهنایه صورتش زد

زین- رز!

رزالا- سلام عزیزم

و بوسه ایی رو ، روی لبایه زین گذاشت

زین- سلام زیبایه من ... امروز چه به خودت رسیدی

رزالا خندید

رزالا- فکر نمیکردم متوجهش بشی

زین- مگه میشه نشم ؟

•Λsian BOҰ•Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt