part 30

2.3K 406 320
                                    

آخرایه پارت قبل رو یه مرور بکنید لازمه!💕


کمی عصبی داخل خونه قدم زد و دستی داخل موهاش کشید-یعنی هیچی نگفت واقعا!؟

زین که از سوال های متداول و تکراری هری کلافه شده بود کمی با حرص جواب داد-هری! چندبار بگم؟ همینجوری بدون اینکه چیزی بگه عصبی از خونه رفت بیرون!

لویی نگاهی به اون مرد چشم سبز که حسابی بیقرار شده بود انداخت-هری عزیزم بهتره اروم باشی! لیام که بچه نیست فقط عصبی شده، اروم که شد اون برمیگرده.

اگه لیام یه مرد عادی بود درسته! شاید کمی خلوت میکرد یا اینکه مست! ولی محض رضای خدا لیام یه مرد عادی نبود! نمیتونست هیچ حدسی درباره اینکه الان اون کجاست بزنه! فقط همه چی برای هری مبهم بود اگه اون دوتا پسر میدونستن لیام چجور زندگی‌ایی داره الان انقد آروم برخورد نمیکردن.

لبخندی زد و سرشو تکون داد به هرحال نمیتونست همه چیزو لو بده اروم کنار لویی جا گرفت و مشتای کوچیک اون پسرو بین انگشتای بلندش گرفت و با لبخند پهنش بهش اطمینان داد که آرومه.

اما زین نگرانی زیاد هری رو حس کرده بود چیزی به روی خودش نیاورده بود چون میدونست اگه چیزی باشه هری در موردش چیزی نمیگه پس فقط سکوت کرده بود اسکرین موبایلش رو روشن کرد و دوباره شماره لیام رو لمس کرد باید میفهمید اون مرد کجاست... اما مثل دفعات قبلی این تماسش هم بدون جواب موند

هری اینبار با صدای ارومی پرسید-وقتی تلفنی حرف میزد اسمی نیاورد؟

زین-نه هری... من فقط شنیدم که داد میزد...

بی حواس سرشو تکون داد-هوم..

زین-هری... تو چیزی میدونی؟

هری-چی! نه..! معلومه که.. منم مثل شما از چیزی خبر ندارم.

زین-خب..پس..شاید..شاید رفته باشه خونش!

هری سرشو تکون داد و‌ موبایلش رو از داخل کتش بیرون کشید-بزار یه زنگ بزنم.

شماره ی ماریا رو گرفت و بعد از چند بوق کوتاه صدای اون زن به گوش هری رسید-روز بخیر مادام

ماریا-اوه هرولد... چه سعادتی، تو این وقت روز به من زنگ نمیزدی!

هری-کم لطفی میکنی ماریا!

ماریا خندید-شوخی میکنم عزیزم..چیزی شده؟

هری-راستش لیام.. خبری ازش ندارم، میخواستم بدونم یه سر به عمارت نزد!؟

ماریا-نه، اون شب خواب راحتی نداشت صبح زود هم‌ از خونه زد بیرون به من گفت داره میره پیش یه دوستی! الانم که شب شده... اون کل روز خونه نبود.

هری-خیلی خب.. ممنون عزیزم.

ماریا نگران پرسید-هرولد...؟ چیزی شده پسرم؟

•Λsian BOҰ•Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang