Chapter 16

27 1 3
                                    

رفتم دنبال رز و اوم مثل همیشه از در اومد بیرون
"سلام رز!" با خوشحالی نالیدم
_"چته چت شده باز چه گوهی خوردی؟" (ضد حاللل)
"اههههممم بیا تا برات توضیح بدم"و لنگون لنگونم راه میرفتم
_"اول بنال پات چیشده"
"از شاهکارای جیسون"
_" اوه خب بنال"
و من براش توضیح دادم از دیشب تا وقتی که خوابیدم!
"_جیغغغغغغعغغ هانا واقعا برات خوشحالممممم" اون به طرز غیر منتظره ای عربده زد و من پشمام ریخت
"و من از خوشحالی محکم چسبیدمش و بقلش کردم"
"خیلی اتفاق جالبیه ن....
یه صدای اشنا از پشتم حس کردم و حرفم نیمه کاره موند
_باز چی شده؟ اون صدای موریک بود
ما سریع برگشتیم و رز سلام کرد و پرید بقلش
منم سلام کردم و از این زرت و پرتای احوال پرسی معمولی کردیم(چون خودتون میدونید اگه گرم میگرفتم
الان حتی برای نوشتن داستانم خدمت شما دوستان عزیز نبودم😐☺)
"کش کجاس....." من گفتم و موریک پرید وسط حرفم و نصفه موند
_" اون داره کفشاشو میبنده و منم دیگه باید الان برم اگه بخواید میرسونمتون!"
همون لحظه کش از در اومد بیرون و از دور بای بای کرد و نیشش باز بود
من بقلش کرد و یه سلام جانانه کردم
"خب دیگه میتونیم بریم!"
_کجا؟" کش پرسید
"برسونمتون خانه دومتون 😐خب مدرسه دیگه خنگه خدا!"
من خندم گرفت و سمت ماشینش رفتیم
من عقب نشستم و کشم بقلم رز خودشیقته هم جلو بقل (دوست پسرش ✌✌)
من نمیتونستم صبر کنم و ترکیدم دیگه ولی نمیخواستم جلو اونا بحرفم پس گوشیو در اوردم و رفتم
تو چت و به کش تکست دادم اون فهمید که منم و نیشخند زد و لباشو فشار داد و گوشیشو از جیبش در اورد
تا اون موقع موریک سرش با رز گرم بود
_خب سوپرایز؟ .کش
"الان؟ .من
_خب پس برای چی داریم باهام چت میکنیم؟😂😂😂.کش
"امممم باش اینجوریم یه روشه باحاله!".من
_"اون کیبورد مبارکتو بفشار و بِچَت لطفا".کش
😂😂اوکی من قراره تو شرکت بابام طراح بشم!.من
اون گوشی از دستش ول شد و تو ماشین داد زدد
واتتتتتتتت؟ هانا تو چی داری میگی؟
موریک زد رو ترمز
"هووووووو چته کش چی شد؟"
کش از روی خوشحالی بقلم کرد و من خیلی تعجب کردم!
موریک = میشه یکی اینجا بگه این کارا دیگه چیه؟
کش = هانا قراره تو شرتک (شرکت دوستان🤣🤣) باباش طراح بشه!
موریک با تعجب داد زد
اوه گایز وات د هل؟ ار یو کیدینگ می؟
_داداش ورژن فارسی😐😐😐
اوه داری شوخی میکنی هانا ؟ وای خدا چقد خوشحال شدم!
بعد با افسوس به خودش نگاه کرد
"ای خدا چرا انقدر منو بدشانش افریدی؟"
وقتی اینو گفت یه دست اومد محکمممم تو سرش
رز یدونه تو سری زد بهش
_اوهههه منو میگی؟
ما بلند میخندیدم و اون دوتا دعوا میکردن
دیگه کل راهو ساکت شدیم و کش هی منو بقل میکرد
دیگه پیاده شدیم و کش دساش رو شونه هام بود
_هانی برات خیلی خوشحالم! منم برات یه سوپرایزه بزرگ دارم و یه هفتس میخوام بهت بگم
ولی امروز بلاخره بهت میگم!
_ایوللللل" و مشتمو اوردم بالا و گفتم " یسسسس "
__________________

بعد از مدرسه باهم رفتیم بیرون (تنهایی!)
و من حواسم بود که ساعت ۲ قراره لانی بیاد و من ۱و نیم باید برم خونه!
ما رفتیم توی یه کافیشاپ اونور خیابون که تقریبا شلوغ بود
ما نشستیم و کافیمیکس سفارش دادیم
_خب عشقم سوپرایزو بگو!
"اوکی " و گوشیشو روشن کرد و برگردوند سمت من
"ما خواننده شدیم!"
😐😐😐😐😐 هااا؟
خواننده، خواننده شدیم! کش دوباره گفت.
هاااا؟ چیی؟
هانا ما خواننده شدیم و دستاشو اورد جلوی صورتمم و تکونشون داد
یدفعه داد زدم
"چییی؟ خواننندههههه؟ اوه پسر واقعا و پریدم و بقلش کردممم
کش واقعا من خیلی خوشحال شدم! و محکم چسبیدمش!
کش واقعا باورم نمیشه تو خواننده شدی!"

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 29, 2019 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Chance At Love [Cash.Baker]Where stories live. Discover now