Chapter 3

20 3 0
                                    


دیدم یه تو بوفه دست تکون میده دیدم رزه و منتظرم بودن
رفتم سمتشون و نشستم کش گفت
هانا چی شد؟ چرا داشتی باهاش حرف میزدی
من خودمو زدم به خوشحالی و گفتم هیچی ازش سواله درسی داشتم
کش گفت دروغ نگو ب خواطر من بود نه اون فهمید بهم رسوندی
تو ، تو از کجا میدونی و نگاه رز کردم و چش غره رفتم
هانا من واقعا متاسفم تقصیر من بود تو به خواطر من خودتو تو دردسر انداختی
من گفتم نه ایرادی نداره من دفعه اولم نیست تقصیر تو نیست
من باید دفعه بعد حواسمو بیشتر جمع کنم
اون گفت نه هانا به نظرم دیگه تقلب نکن
من گفتم نترس تو دردسر نمی افتم
_من نمیترسم فقط گفتم شاید برات بد بشه
گفتم ووللش 
رز بحثو عوض کرد و گفت برگشتنه با هم بریم خونه با جک
من گفتم راستی جک و هانا کجان و اهمیتی به سوالش نکردم
و اون گفت نمیدونم شاید دارن حرف میزنن
کش همونجا سکوت کرده بود و داشت به حرفامون گوش میکرد
یه دفعه جک و سامانتا اومدن و سلام کردن
ما هم همینکارو کردیم
رز گفت برگشتنی باهام بریم ؟
و اونا هم قبول کردن
من دیگه اون ماجرارو فراموش کردم
جک گفت من تو دسشویی گیر کرده بود انگار یکی درو روم قفل کرده بود
کش برگشت نگاهش کرد و بلند خندید
جک گفت خب چیه
و ماهم باهاش خندیدیم
خوشبختانه من پشت در منتظرش بودم و صداشو شنیدمو رفتم نجاتش دادم  سامانتا گفت
من گفتم یعنی تو رفتی تو دستشویی مردونه؟ و خندیدم
و سامانتا نگاهم کرد و بعد خندید
کش گفت وای منم یاد یه چیزی افتادم
تو مدرسه قبلیم بچه ها تابلو ی زنونه مردونه دستشوییارو عوض میکردن و من یبار اشتباهی رفتم تو دست شویی دخترونه
من گفتم کسی اونجا بود و جلوی دهنو گرفتم
و گفت اره دوتا دختر یهک دفه اونجا جیغ زدن و من سریع درو بستم و ابروم رفت
دیدم بچه ها دارن مسخرم میکنم و منم تابلو رو پرت کردم تو سرشون
هممنون بلند خندیدیم و رز گفت
اوه حتما زدی ناکارش کردی
گفت نمیدونم دیگه بعد از اون اتفاق دیگه در دسترس نبود و خندید
بعد من گفتم یبار تو دسشویی به شوخی درو رو رز قفل کردم و دیدم دیگه باز نشد و مجبور شدیم کارگر بیاریم درو باز کنه بعد رز که اومد بیرون داشت فهشم میداد
همه خندیدن و رز داشت قرمز میشد از خجالت
همونجوری در حال خاطره تعریف کردن بودیم که زنگ خورد و من گفتم
اوها چقد سریع گذشت
کش گفت با شما انقدر خوش میگذره که زمان سریع تموم میشه یه دفعه همه به جز کش باهم گفتیم مرسی و دوباره خندیدیم منو کش و رز رفتیم سمت لاکرامون و دیدم کش داره با من میاد گفتم
لاکرت اینجاست؟ گفت اره و اشاره کرد ۲ تا کمد با کمد من فاصله داشت
گفت چه خوب
این زنگ هنر داشتیم
من دفتر طراحیمو برداشتم و با یه جامدادی گنده که توش پره قلمو بود
دیدم کش هم یه تابلو بزرگ برداشت و دو تا قلمو و یه جعبه رنگ
من بهش گفتم اونجا رنگ هست لازم نیست بیاری و اون دوباره جعبرو گزاشت داخل
ازش پرسیدم که تو رو بوم نقاشی میکنی
و او گفت نه
گفتم پس این چیه
خندید و گفت بلد نیستم اوردم اینجا ببینم چی میکشم
و بعد به دفتر طراحیم اشاره کرد و گفت تو طراحی میکنی
گفتم اومم اره میخوای ببینی
و براش باز کردم و دیدم دهنش باز مونده
اون گفت اینا معرکه هس و من گفتم مرسی
از در کلاس هنر رفتیم تو و رفتیم تو جا ها مون نشستیم
و وسایلمو روی میزبزرگم چیدم رز میز بقلم بود و کش هم میز بقلم نشست
من عاشق زنگ هنرم بلند گفتم و رز تایید کرد
رز یه بسته برگه اچار اورده بود و کلی مداد رنگی و ماژیک
۵ دقیقا بعد خانم تارا وارد کلاس شد من خیلی خانم تارا رو دوست دارم اون بهمون اجازه به اسم و خانم صداش بزنیم
یعنی خانم تارا نه تارا
اوم امد روی میز بززگش نشست و گفت خب بچه ها اسن جلسه باید یه منظره غروب بکشید
و برامون یه عکس تو تبلتش نشونمون داد
و همه گفتن واووووو
و بهمون وقت داد تا شروع کنیم
من با خورسید شروع کردم و داشتم میکشید تمومش کردمو رنگش کردم خیلی قشنگ شد بعد رفتم تا نقاشی رز رو ببینم
دیدم اون منظره کوهستانی کشیده و خیلی هم قشنگ بود
بعد رفتم سراغ کش و دیدم که اون منظره دریا کشیده
دهنم افتاد زمین و گفتم کشششش تو خیلی قشنگ کشیدی اون گفت واقعاا راست میگی؟
گفتم اره
گفت مرسی اخه راحت ترین منظره ای بود که میشد بکشی و خندید
اون منم خندود
کش گفت تو چی کشیدی
من گفتم منظره جنگل اون گفت وای جدا مال تو خیلی قشنگ تره بیا عوض کنیم
من گفتم عمرا
و اون لب پایینشو اورد پایین انگار ناراحت شد و بعدش خندید
من گفتم واسه تو که خیلی قشنگه
اون گفت پس بریم با رز به خانم نشون بدیم
رز رو صدا کردم ولی واسه اون هنوز تموم نشده بود و داشت رنگ میکرد
رفتیم پیش خانم و خانم گفتش خیلی قشنگن و بهمون ۲۰ داد
من خیلی خوشحال شدم
و خجسته بار رفتیم روی میز نشستیم
پنجره باز بود و باد اومو و یک دفعه بگمو باد برد و افتاد وسط کلاس کلاسمون حالت c بود و وسطش خالی بود
افتاد زیر پای جونیور و اون اونو برداشت و نگاه من کرد و پاشدم و رفتم تا ازش بگیرم
اون دستشو اورد بالا تا نتونم بگیرم و لی من با زانوم یدونه زدم یه جای حساس و نا خدا گاه دسشتش اومد پایین کل بچه ها خندیدن
و رز گفت ایول هاناا
من خندون برگشتم و و نشستم کش گفت
نه خدایی خیلی تو شجاعی و تا حالا دختری مثل تو ندیده بودم
من گفتم مرسی کش لطف داری
زمان زود گزشت و زنگ خورد همه گی نگاه هم کردیم و گفتیم بریم
رفتیم سمت لاکرامون و وسایلامونو گزاشتیم
و رفتیم دم کلاس سامانتا اینا
همهگی یاهم رفتیم از در بیرون و حرکت کردیم
تو راه کلی حرف زدیم و خندیدیم
من رسیدم به خونمون و رفتم با بچه ها بای بای کردم کش اخرین کسی بود که نگاهم میکرد
اون پیره خوبیه
در زدم و مامانم درو باز کرد سلام کردم و بقلش کردم و کفشامو در اوردم
مامانم پرسید مدرسه چطور بود
منم گفتم عالی
نخواستم درباره تقلب بهش بگم
مامانم با رسوندن تقلب به دیگران مشکلی نداره ولی بهش نگفتم
رفتم بالا و کیفمو انداختم روی تخت
ساعت ۲ بود و من رفتم تا یکم چرت بزنم

باصدای جیسون بیدار شدم و اون گفت که ساعت ۴ هه
من بلند شدمو پاشدم و از گشنگی داشتم میمردم
مامانم صدام زد و من رفتم پایین تا یه چیزی بخورم
مامانم برای اسنک درست کرده بود
و من خوردمش و رفتم تو حال تا تلویزیون ببینم خداروشکر فردا تعطیه و شنبس
تلویزیونو روشن کردم دیدم مدرن فمیلی میزاره و خیلی خوشحال شدم
جک گفت باز این برنامه چرت و پرت
من داد زدم جیسوننن لطفا ساکت باش دارم میبینم
وقتی برنامه تموم شد ساعت ۵ بود گفتم شاید با دخترا برم بیرون از مامانم اجازه گرفتم و اماده شدم
من یه هودی مشکی سفید بلند پوشیدم و یه شورتک لی سیاه
و کفش ونس حتی قاب گوشیمم سیاه مات انداختم و لاک سیاه زدم و ست کردم
خیلی باحال شد
به رز پیام دادم و از خدا خواسته سریع قبول کرد
بعد از سامانتا پرسیدم اونم فبول کردو با جک میاد تو فکر این بودم به کشم بگم ولی پشیمون شدم
خلاصه رفتم دنبال رز و از اونجا باهم رفتیم خونه سامانتا وقتی رسیدیم جک تازه رسیده بود در خونشون
و از اونجا خمه با هم رفتیم
این دفعه رفتیم پارک یه پارک بزرگ که خیلی باحال بود
حتی تونل وحشت و خانه تاریکم داشت ولی ما نرفتیم
همه باهم توپارک قدم میزدیم
_____________________________________________

اکیپ خوبییم نه؟
داستان چطوره دوستان
باز اگر تو هر پارت کم مینویسم ببخشید
کش=)
من^_^
تا قسمت بعدی خدا نگه دار😂😂

Chance At Love [Cash.Baker]Where stories live. Discover now