خاطرات دیروز از ذهنش گذشتن :
' زین دوباره روی همون صندلی چرمی نشسته بود ، منتظر بود تا طرف دیگه ی قرارداد برسه تا منیجر مفاد قرارداد رو براشون بازگو کنه .
زین کت مشکیش رو دراورد و روی صندلی کناریش گذاشت چون بشدت گرمش بود ، درحالیکه توی فصل بارندگی بودن و هوا نسبتا خنک و آسمون ابری بود .
چند ضربه ی آروم به در خورد و لحظاتی بعد توسط منشی باز شد .
زین منشی رو میشناخت ، اسمش ادنا بِلِید بود که از وقتی که زین و بقیه ی پسرا با این کمپانی قرار داد بستن همینجا کار میکرد و از همه ی اصرار و قرارداد های فیک باخبر بود .شاید به منبع خبری عالی برای درز اطلاعات سرّی به خبرگذاری ها و مجلات ، اما تا جایی که زین سردرمیاورد ادنا کاملا به سایمون و بقیه ی عوامل کمپانیشون وفادار بود .
ادنا کنار ایستاد تا دختر قدبلندی که پشت سرش بود وارد دفتر بشه . زین منتظر بود تا صدای پاشنه های کفشش گوشاش رو سوراخ کنه و لباس های بدن نماش هیکلش رو به نمایش گذاشته باشن .
انگار که زین منتظر بود با امثال یکی از خواهرای کارداشیان رو به رو بشه .
همونطور که انتظار میرفت صدای تق تق کفشش تو دفتر اکو شد و لحظاتی بعد دختر درحالیکه یه کت بلند و شلوار دمپا گشاد ساده اما شکیلی به تن داشت و پاچهش روی کفش پاشنه کوتاهش افتاده بود ، وارد شد .موهای بلندش تا بالای کمرش میرسید و اونا رو دو طرف شونهش رها کرده بود و صورتش بجز رژ صورتی ملایمی که به لب هاش رنگ داده بود ، خالی از آرایش بود .
سایمون با احترام بلند شد و باهاش دست داد و اشاره کرد روی صندلی بشینه .
دختر تا اون لحظه تماس چشمی ای با زین برقرار نکرده بود اما وقتی میخواست روی تنها صندلی ای کنار زین بود بشینه ، کت زین رو با دوست بلند کرد و بعد از نشستن روی پاهای خودش گذاشت که باعث شد زین شوکه بشه و بعد از مدتی مکث کتش رو بگیره و روی دسته ی صندلی بذاره .سایمون با لبخند به اون ها و طوریکه درکنار هم خوب بنظر میرسیدن نگاه کرد .
《 خب! فکر میکنم نیازی به معرفی نباشه اما برای شروع ، ایشون خانم جیجی حدید مدلینگ هستن و ایشون زین مالیک از گروه موسیقی وان دایرکشن 》
جیجی با همون لبخند ظریف سرش رو تکون داد . پشت سرش مدیربرنامه هاش بود که روی یکی از صندلی های طرف دیگه ی اتاق نشسته بود .
《 شما هردو قرار داد رو قبلا خوندین اما برای رفع ابهام و اینکه در اینده به هیچ مشکلی برنخوریم خودم شخصا بهتون میگم که
۱: بعد از امضای قرارداد هیچکدوم از دو طرف معامله اجازه ی فسخش رو ندارن و در غیر این صورت هفتاد درصد دارایی ها و امتیازاتی که به اون روز بدست آوردن به تملک کمپانی سایکو ریکوردز در میاد .
YOU ARE READING
terrorist | Z.M - RPF
Fanfiction' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید . اما این موضوع مسئله ی مهمی میشه اگه شما تنها عضو یک بوی بند شناخته شده و جوون باشید . - فن فیکشن زیام مین نویسنده : ____Marry@ آغاز : بهار...
- ۱۲ : اجبار
Start from the beginning