- ۳ : دلواپس

1K 173 161
                                    


وقتی نایل بعد از چند بار در زدن و جوابی نشنیدن ، وارد خونه ی زین شد ، با خودش فکر میکرد که احتمالا زین طبق معمول خوابیده و یا یه جایی دور و بر مجتمع میچرخه تا‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌ جاها و چیز های جدید رو کشف کنه .

نایل کلید یدک رو به زیر گلدون کاکتوس برگردوند و در رو با لگد پشت سرش بست وقتی دو دستی بسته های خرید رو تا روی پیشخون حمل میکرد .

پلاستیک ها رو روی پیشخون گذاشت و چند تا بسته رو در آورد تا توی جا به جا کردنشون به زین کمکی کرده باشه ، ولی خیلی زود ازینکار خسته شد و ترجیح داد مرتب کردنشون رو به خود زین بسپاره .

نایل برگشت و با دیدن پاپی که دقیقا زیر پاش نشسته بود داد کشید . ولی خیلی زود خندید و خم شد تا پشت گوش پاپی رو نوازش کنه .

« هی رفیق »

پاپی در جواب پارس کرد و خودش رو بیشتر به دست نایل مالید . نایل یکی از مهمون های مورد علاقه ی این سگه .

« بیا ، برای تو هم یچیزی دارم »

نایل بسته ی شیرینی هایی که به طرز بامزه ای قالب استخون داشتن رو برداشت و توی هوا تکون داد . پاپی با قدردانی پارس کرد و روی پنجه ی پاهاش بلند شد و یکی از دست هاش رو به زانوی نایل تکیه داد در حالیکه با دست دیگه‌اش سعی میکرد به بسته ی شیرینی های استخونی چنگ بزنه .

نایل خندید و بسته رو به هوا پرتاب کرد . پاپی با یک جهش بسته رو قاپید و دوید تا اونو کنار بقیه ی آذوقه هایی که هر بار پسرا براش میارن ، بذاره .

نایل به خونه ی ساکت نگاه انداخت و به طرف راهرویی به اتاق زین منتهی میشد راه افتاد . ولی با شنیدن صدای پارس وایستاد و به عقب ، جایی که پاپی روی پنجه هاش بلند شده بود نگاه کرد .
وقتی پاپی توجه ی نایل رو گرفت ، به طرف دری که نایل میدونست حمامه دوید و آروم پنجه‌اش رو روی در چوبی گذاشت . انگار که مواظب بود چنگالش روی در خراش نندازه .

نایل بهش لبخند زد و به اون سمت تغییر جهت داد در حالیکه انگشت شصتش رو به عنوان تشکر برای پاپی بالا گرفته بود . پاپی بی حرکت و با گردنی که به سمت چپ کج شده بود به نایل نگاه کرد ، زیر لب خر خر کرد و بدون به توجه به نایل به سالن برگشت .

نایل گوشش رو به در چسبوند ، صدای شر شر آب نشون میداد زین زیر دوشه .

یدفعه صدای یه ناله ی بلند و عمیق اومد و بعد صدای زین که چندبار فحش داد و در آخر صدای کوبیده شدن یه چیز به کف حمام .

نایل به فکری که به سرش زده بود با صدای بلند خندید . طوریکه خم شد و دست هاشو به زانوهاش تکیه داد . اگه بقیه ی پسرا هم اونجا بودت بعد از دیدن وضعیت نایل به خنده میفتادن .

خیلی زود صدای آب قطع شد .

« کدومتون اون بیرونه ؟ »

صدای دورگه و گرفته ی زین از توی حموم بلند شد .

terrorist | Z.M -  RPFWhere stories live. Discover now