شونه ای بالا انداخت درحالی که تلاش میکرد قضیه رو کم اهمیت نشون بده.

"ته، اینجور پارتیا لیست ندارن"

سوکجین ریز خندید و گوش های تهیونگ سرخ شد

"همراه ما بیا"

بهش اشاره کرد که تا آسانسور دنبالشون کنه.

"این دوستت کیه؟ شاید ما بشناسیمش؟"

نامجون پرسید و کدی رو تو آسانسور وارد کر‌د.

"دوست قدیمی ای نیست، امروز همدیگه رو دیدیم، اسمش جانگ هوسوکه"

امگا با یادآوری دوستش لبخند زد.

"هوبی؟ اونو میشناسی؟ وای اون عوضی خوشانس"

نامجون بلند خندید.

"هی من اینجاما"

سوکجین دست به سینه شد.

"ولی اره اون واقعا خوشانسه"

لب ورچید و لبخندی به تهیونگ هدیه کرد.

تهیونگ هیچ ایده ای نداشت که اونا راجب چی حرف میزنن ولی فقط لبخند زد و سرتکون داد که وضعیت رو معذب کننده نکنه.

همینکه وارد پنت هوس لاکچری شدن، مهمونا داشتن برای شمارش معکوس آماده میشدن، کمتر از دو دقیقه تا نیمه شب باقی مونده بود و شور و هیجان زیادی تو فضا حس میشد.

بین بوی الکل و عرق، استفراغ؟ و عطر و ادکلن، تهیونگ بهترین رایحه عمرش رو احساس کرد،نارگیل با طعم نعنا درست وسط اقیانوس،این دقیقا توصیفی از اون رایحه بهشتی بود.

اجازه داد بینیش اونو هدایت کنه، مردمی که دست میزدن و جیغ میکشیدن رو نادیده گرفت، بعضی ها هلش میدادن و اون هم بعضی را هل میداد و اونجا، منبع اون رایحه ی خوشمزه الفای رو به روش بود با جذاب ترین ویژگی هایی که تهیونگ میتونست تصور کنه.

چشمای درشت قهوه ای، موهای تیره و بلند و مواج، خط فک تیز و بامزه ترین بینی گرد و سربالا، لبای صورتی و یه بدن خیلی روفرم.

جئون جونگکوک مقابلش بود.

احساس کرد آتیش بازی پشت سرش شروع شده ولی سر و صدا کاملا خفه شده بود، تو همین لحظه ریسمان طلایی ای رو حس کرد که چرخید و اون رو به جونگکوک که با چشمای معصوم قهوه ایش حیرت زده بنظر میرسید وصل کرد.

اون الان به ترسناک ترین آدم دانشگاهش گفت معصوم؟

صورت جونگکوک از شوک دراومد و اخم کرد، با حالتی ناخوانا به سمت جلو قدم برداشت .

GOLDEN STRING ~ KOOKVWhere stories live. Discover now