سوار شد و روی یکی از صندلی های عقب جا گرفت و سعی کرد نفسش رو منظم کنه.

تنها یک مسافر دیگه بود که دوچرخه ای رو نگهداشته بود.

اتوبوس تو منطقه شیکی در شهر ایستاد که این یعنی خیلی با خونه ی خودش فاصله داشت ولی تنها مورد دردسترس بود و امگا انتخاب دیگه ای نداشت.

آدرسی که هوسوک بهش گفته بود پارتی اونجا برگذار میشه رو پیدا کرد، به اطراف نگاهی انداخت و متوجه شد که دوستش خیلی پولداره.

تهیونگ دنبال ساختمون گشت و فقط یه کوچه پایین تر بود میتونست پیاده تا اونجا بره و کمتر از پنج دقیقه به آدرس موردنظر برسه.

اوکی الان اونجا بود، لباس هاش خیلی مناسب پارتی نبودن ولی خیلی خوب بنظر میرسید.

خودش این لباس رو طراحی کرده بود، بهترین نمره کلاس هم گرفته بود پس خاطر جمع بود.

جین مشکی جذب با پلیور طوسی ( خودش بافته بود با تشکر)که ترقوه برجسته اش رو به نمایش میگذاشت.

موهاش رو با دستاش ردیف کرد و به سمت ساختمون رفت، سرما باعث شده بود گونه ها و‌ دماغش کمی صورتی بشن.

تو لابی نگهبان که یک مرد بتا بود ازش پرسید که آیا اون به پارتی دعوت شده، تهیونگ اسم هوسوک رو داد ولی نگهبان مشکوک بنظر میرسید و گفت کسی به این اسم تو لیست وجود نداره.

شاید هوبی هیونگ یادش رفت که اون قراره بیاد، شاید مطمئن بود که اون قرار نیست اونجا باشه، از بتا تشکر کرد خواست برگرده و از اونجا بره که کسی اسمش رو صدا زد.

"تهیونگ؟"

یک امگای بیش از حد زیبا به سمتش اومد.

"تو تهیونگی درسته؟"

برای یک لحظه مات و مبهوت موند، اون فرشته اسمش رو‌ میدونست؟ کی فکرش رو‌ میکرد.

"ا..اره اره، این اسم منه، اره،تهیونگ"

تهیونگ تاحالا گفته بود درحد مرگ خجالتیه؟

"من سوکجین هستم، کیم سوکجین، اینم نامجونه، جفتم"

"از دیدنت خوشحالم"

نامجون لبخند چال داری بهش زد، تهیونگ دست تکون داد و متقابلا به الفای خوش چهره ی خیلی قد بلند لبخند زد.

"میرفتی بالا؟"

"نه دیگه، یکی از آشناهام دعوتم کرده بود ولی فکر میکنم اسمش تو لیست نیست"

GOLDEN STRING ~ KOOKVTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang