part 9

117 35 119
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

ییبو به همراه چانیول، طبق قراری که گذاشته بودن، وارد سالن تمرین شدن. طبق دستور چانیول، که به اون ۴نفر اطلاع داده بود ساعت ۹ صبح توی سالن تمرین جمع بشن، حالا همگی اونجا حضور داشتن.

چانیول جلوتر از ییبو داخل سالن رفت و شروع به حرف زدن کرد.

چان: خب میدونید که شما به عنوان محافظ و برای حافظت از عمارت وارد باند شدید. ولی الان تصمیم داریم مسئولیت بزرگ تری رو روی دوشتون قرار بدیم. هرکدوم از شما از امروز زیردست های ما به حساب میایید و توی ماموریت ها و هرکجا که لازمه شما باید حضور داشته باشید. هر دستوری که بهتون داده شد بدون چون و چرا انجامش میدید و بی نظمی توی کارتون نباید وجود داشته باشه

بعد اینکه حرف های چانیول تموم شد، ییبو نگاهشو روی جین‌یونگ ثابت نگه داشت.

_ جین‌یونگ تو دستیار منی، هروقت ماموریت جدیدی داشتیم باید کاملا براش آماده باشی، قراره سرمون شلوغ تر از قبل بشه و ماموریت های مهم تری بهمون واگذار بشه، پس تو کارت جدی باش و همیشه در دسترس باش.......حالا هم برید برای تمرین، امروز هم ما روی مبارزه‌اتون نظارت میکنیم و هرکدوم از شما با ما تمرین میکنید

جین‌یونگ با تعجب به ییبو نگاه میکرد و قلبش از هیجان تو سینش میکوبید. ییبو نگاه سوالی ای بهش انداخت.

_ مشکلی وجود داره؟

پسر همونجور که با چشمای درشت و متعجبش ییبو رو نگاه میکرد، تندتند سرش رو تکون داد و با دستپاچگی گفت:

جین‌یونگ: ن..نه نه مشکلی نیست قربان، فقط خیلی خوشحال شدم از اینکه من رو به عنوان دستارتون انتخاب کردین، تمام تلاشم رو میکنم و ناامیدتون نمیکنم

ییبو سری تکون داد و به چانیول اشاره زد تا تمرین رو شروع کنن. جین‌یونگ و یه پسر دیگه همونطور که ییبو گفته بود، همراهش رفتن و وارد بخش تیراندازی شدن تا ییبو مهارت هاشون رو بسنجه.

وقتی وارد اتاقک شدن، اونارو تو جایگاهشون قرار داد.

_ خیله خب، هردوتون یه اسلحه بردارید و شروع کنید، بعدش میریم برای مبارزه

تا حدود ساعت ۸ شب، همچنان مشغول تمرین بودن که چانیول سمت ییبویی که داشت با یکی از افراد مبارزه میکرد، رفت. تا اتمام مبارزشون صبر کرد و بعد اینکه تموم شد، جلو رفت و مقابل ییبو ایستاد.

چان: ییبو دیگه واسه امروز کافیه، روز سنگینی بود براشون بزار برن استراحت کنن، فردا دوباره ادامه میدیم

_ یکم دیگه

چانیکل قبل از اینکه ییبو دوباره بره بازوش رو گرفت و اون رو سمت خودش کشید.

THE GAME OF DESTINYWhere stories live. Discover now