11] E

50 20 43
                                    

چانیول میدونست چی دیده . میدونست بکهیون امروز کلاس جبرانی داره و قرار نیست زمان برگشت هم رو ببینن ‌. میدونست چی میخواد و میدونست چه احساسی داره ؛ ولی نمیدونست چی بگه

خودش کاملا خودش رو میشناخت و میتونست احساسات خودش رو درک کنه ؛ ولی آیا میتونست همین احساسات رو همونطور که هستن واضح و شفاف برسونه ؟

مطمئن نبود دلیلش همینه یا نه ؛ ولی هر چی که بود چانیول ساعت ۹ شب بدون هیچ شاخه گل یا کادوی هرچند کوچکی ، مضطرب از نیومدن پسری که باعث میشد یاد کلمه اعتماد و ارامش بیوفته توی ایستگاه اتوبوس نشسته بود و نمی دونست آیا حتی انتظارش سر انجامی داره یا نه

مطمئن نبود بکهیون حتی به ایستگاه اتوبوس بیاد ؛ اگه پدرش با ماشین میومد دنبالش تا پسرش این وقت شب با اتوبوس برنگرده تمام نقشه های مرد بزرگتر بهم میریخت

برای هزارمین بار پاش رو با ریتم ناموزونی روی زمین کوبید و اخم کرد . حالا چه غلطی میکرد ؟ بهش زنگ میزد ؟ ولی اگه سر کلاس بود چی؟

- "همیشه دقایق آخر کلاس یه عمر بیشتر میگذرن"

صدای نوتیفیکیشن باعث شد توجهش به پیام جدیدی که از طرف بکهیون داشت جلب شه . پس هنوز تموم نشده بود

+ "فکر میکردم تا ساعت ۹ باشه، ولی الان چند دقیقه ای میشه که گذشته"

چانیول فرستاد و بکهیون با فاصله کمی جواب داد. مگه سرکلاس نبود؟

-"آره ولی یه امتحان یهویی و درخواست وقت اضافه بقیه باعث شد تا الان طول بکشه. کاش یکی بهش الهام کنه ما نیازی به موعظه و نصحتای بعد امتحان نداریم"

چانیول میتونست لحن بی حوصله پسر رو روی پیامش بخونه. انگار که بکهیون توی مغزش پیام رو با صدای بلند میخوند و چانیول میتونست بشنوه . خل شده بود یا این مسئله برای همه اتفاق میوفتاد؟

-"مطمئنم خدا خیلی دوسم داره !! کلاس تموم شد!!!"

بکهیون دوباره فرستاد و چانیول نگران نگاهی به اطرافش انداخت و با ندیدن ماشینی اطراف ساختمون ها نفس راحتی کشید

+"میای ایستگاه اتوبوس؟"

-"میری*"
-"صبر کن ببینم ..."
-"تو توی ایستگاهی چانیول شی؟؟؟؟؟؟"

بکهیون پشت هم فرستاد و چانیول نفس عمیقی کشید : "آره"

-"پس تو هم امروز اضافه کاری موندی نه؟"

+ "نه"

چانیول نوشت و تصمیم گرفت بیشتر از این درباره ش توضیحی نده . نمیخواست استارت حرف زدنش رو پشت تلفن و توی تکست باکسش بزنه . اینجا نه !

+" باید باهات صحبت کنم، پس حتی اگه نمیخوای با اتوبوس هم بری لطفا به ایستگاه بیا تا بتونم ببینمت"

Chany Not The 25-[2/4]🫀ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈDonde viven las historias. Descúbrelo ahora