07] O

52 18 6
                                    

- کتاب جدیدی که خوندم خوب بود و فن فیکشنی که خوندمم همینطور . خیلی اهل دنبال کردن فن فیک نیستم ولی وقتی یه چیز جدید درمورد زیام باشه انجامش میدم ‌. بهرحال خیلی خوشم نمیاد تا ریز جزئیات وارد مسائل مورد علاقه م بشم .. همین قدرم کافیه . تو چی آقای پارک ؟ با علایقت چطور برخورد میکنی؟

بکهیون پرسید و بیسکویت ماهی شکلی داخل دهنش انداخت . امروز خریده بود تا موقع برگشت باهم بخورن ؛ درواقع کیسه بیسکوییت رو بین خودش و چانیول گذاشته بود ولی تنها کسی که هر چند ثانیه یبار بیسکوییت کوچولویی از توی کیسه برمیداشت بکهیون بود

چانیول شونه ای بالا انداخت و بکهیون از روی گیجی اخمی کرد : نمیدونی ؟

چانیول سرش رو به دو طرف تکون داد و بکهیون نمی دونست چی بگه . آقای پارک یعنی حتی علاقه ای نداشت که بدونه طرز برخوردش چطوره؟

نمیخواست ناامید یا خجالت زده ش کنه پس لبخند کمرنگی تحویل صورت مرد داد : اشکال نداره ، حرف میزنیم و کم کم شاید به این فکر کنی که علاقه ت حول چه چیزایی میچرخه و بعد به ری اکشنت بهشونم فکر میکنیم خب؟

چانیول پلک ارومی زد و بکهیون بیسکوییت دیگه ای توی دهنش انداخت

- کتابی که خوندم کتاب فنگرل از رینبو راول بود. دوسش داشتم چون یه ایده جدید بود! زندگی دختر فن فیکشن نویس درونگرایی که وارد خوابگاه میشه و از طرفی یه خواهر دوقلوی برونگرا داره که اونم همون دانشگاه قبول شده ! خب زندگیش یکم دچار چالش میشه مخصوصا که اون عاشق نوشتن فیکشن درباره باز و سیمون اسنو عه و واقعا کارش توی نوشتن خوبه! ولی استاد ادبیاتشون کارش رو شخصیت دزدی میدونه و خواهرش فکر میکنه با کنار کشیدن از همچین دنیایی بزرگ شده! کت شخصیت اصلی از این رفتار و طرز فکر خواهرش رن متنفره و این شرایط داره بهش فشار بدی میاره

سعی کرد خلاصه توضیح بده و وقتی نگاه چانیول رو خیره به نقطه ای نامعلوم روی صورت خودش دید فهمید مرد کنارش با دقت بهش گوش میده . این واقعا قلب کوچیک بکهیون رو خوشحال میکرد

- چیز دیگه ای که کت رو تحت فشار میذاشت این بود که کاراکتر هاش کاراکتر های یه کتاب دنباله دار بودن ، چیزی مثل هری پاتر میدونی چی میگم؟ و شرایطش طوری بود انگار از هری و دراکو فیکشن مینوشت .. بخاطر همین وقتی به بقیه توضیح میداد همه اینطور بودن که اوه ! مگه اون دو نفر دشمن هم نبودن؟ بهرحال فیکشن دنباله دار کت خیلی خیلی معروف بود و خواننده هاش زیادی منتظر . و نکته ی مهمتر اینکه فصل آخر کتاب اصلی هنوز منتشر نشده بود و کت میخواست قبل از نویسنده اصلی فیکشنش رو تموم کنه . کارای درسی دانشگاه ، حاشیه های جدیدش و مشکلات زندگی شخصیش همه شون واقعا باعث اضطراب هر چه بیشترش میشدن و کت نمیدونست واقعا چیکار کنه . فکر کنم اگه شخصیتی مثل اون داشتم و توی اون شرایط گیر میوفتادم خودکشی میکردم آقای پارک

Chany Not The 25-[2/4]🫀ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now