10] H

37 16 2
                                    

بکهیون خودش رو روی صندلی انداخت و لبخند گشادی زد : منتظر نبودی بیام؟

حالش به نظر واقعا بهتر بود و همین باعث می شد چانیول بابت تظاهرش به خوب بود نگران نباشه .

- زود خوب شدی

با صدای آرومی بعد از خم شدن سمت پسر کوچکتر گفت و مطمئن شد کسی نگاهش نکرده باشه . شاید بکهیون فرق داشت ولی بقیه هنوز هم براش بقیه بودن

+ اونقدر بدخیم نبود چانیول شی ، مامانم برام سوپ پخت و حواسم بود که استراحت کنم . جیغ و داد های نارا اجازه نمیداد احساس کنم از زندگی عادیم دور شدم و به علاوه یه نفر اومد عیادتم و کلی خوشحالم کرد

جمله ش رو با خنده تموم کرد و چانیول ابرویی بالا انداخت ؛ ولی نه بخاطر اینکه بکهیون به همچین چیزی اشاره کرده یا حتی چون فراموش کرده اون یه نفر کیه ...

- بجز من کسی نیومد؟

سعی کرد لحنش رو اروم و عادی نگه داره ولی بکهیون متوجه بهت حتی از روی مردمک های گشادتر شده ش هم میشد

+ عمه هام تلفنی باهام صحبت کردن و دوستام نمیدونستن ‌. کس دیگه ای نبود که بیاد

چانیول سری تکون داد و سرجاش نشست . خودشم نمیدونست ؛ ولی پیگیر شده بود! ندونستن دلیل موجهی برای کم کاری دوستاش نبود و چانیول نمیخواست درباره عمه بکهیون نظری بده

+ بیخیال .. تو چخبر ؟ رنگ موی جدیدت توی محل کارت چطوره ؟

بکهیون سعی کرد بحث رو عوض کنه و چانیول چرخی به چشم هاش داد . بکهیون واقعا زیادی سرخوش بود یا این فقط چیزی بود که مرد بزرگتر احساس میکرد؟

- خوبه . یکم توجهشون و اون نگاه های مستقیم برام آزاردهنده بود ولی حالا دوباره براشون مثل قبل مهم نیست

+ همیشه همینه چانیول شی ، همه چیز و همه کس یه دوره ای دارن . توی اون دوره که معمولا بدو ورودشونه همیشه میدرخشن و تمام توجه ها رو سمت خودشون میکشن ، ولی وقتی دوره شون بگذره نگاه ها بهشون عادی میشه و خیلیا حتی بیخیالش میشن

- پس منم یه دوره دارم ؟

چانیول جدی پرسید و بکهیون از اینکه نمیتونست ردی از شوخی توی چشمهای مرد ببینه خوشش نیومد

+ نه. ما دوستیم و این فرق داره آقای پارک ؛ این چیزا رو نمیشه با بقیه چیزا یکسان قضاوت کرد .. عشق ، دوستی ، خانواده ! اینا مسائل متفاوتین

- پس نمیتونی بگی همه چیز ، باید بگی اکثر چیزا .. یا شایدم اشیاء و ادمای معروف ؟

+ اشیاء و ادمای معروف بجز لیام پین

بکهیون با خرسندی گفت و وقتی چانیول ابرویی بالا انداخت خندید

+ یادت رفته مگه؟ ازم خواستی بین لوی و لیام یکی رو انتخاب کنم و من لیامو انتخاب کردم . اون حالا دوست پسرمه و از رده ادمای معروف عادی جدا میشه

Chany Not The 25-[2/4]🫀ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now