پارت 18 رمز عبور

11 3 0
                                    

_شب بعد از ملاقات جونگکوک_
_لئونارد_
فریادهای ناشی از درد رو در وجود خودش خفه کرد، اما صورت مچاله‌شده‌اش شدت دردی که تحمل میکرد رو لو میداد.
- مجبور شدم لباستو پاره کنم...در اسرع وقت میگم بچه‌ها چند دست لباس برای جبران برات بخرن.
+ لازم نیست به اندازه‌ی کافی دارم.
- ازش مراقبت کن، مورد داشتیم که دچار عفونت‌هم شده باشه.
- این تنها نشانِ ورود به سازمانِ نه قراردادی هست نه چیز دیگه‌ای فقط اینو بدون هر خطایی که ازت سر بزنه مساویِ با مرگ!
+ همه‌چی تموم شد؟
- درسته، میتونی اینجا استراحت کنی هر موقع دیدی حالت بهتره میتونی بری.
- هی پسر، من فقط کارمو انجام دادم!
خنده‌ای کرد و با لحنی نامطمئن پرسید:
- خیلی زیاد... مطمئن باش.
+ بقیه چطور؟
...

برگه‌ارسالی‌رو برداشتم به سرعت خودم رو به اتاق آرلین رسوندم، با عصبانیت و بدون در زدن وارد اتاقش شدم.
چندان تسلطی روی کنترل کردن عصبانیتم نداشتم، برگه‌ی ارسالی رو بالا گرفتم و با ولوم صدای متوسطی لب زدم:
کلافه از پشت میز بلند شد و کراواتشو باز کرد:
- تهیونگ این گوه‌کاریا هیچ دخلی به من نداره دستوریه که لوئیس داده و منم وظیفه‌م این بوده که ارسالش کنم!
+ نمیخوام ببینم دوباره اسلحه‌شو روی من میکشه.
با شدت در اتاقشو بستم و به سمت پشت بوم رفتم.
_جونگکوک_
_فلش بک به اتفاقات دقایقی قبل_
- میفرستمت سازمان اصلی.
+ چخبره یهویی؟
- تو ماموریتتو به موفقیت رسوندی.
+ اما کامل اطلاعاتو لو ندادیم!
- ماموریت مهم تو محافظت از ویکتور بود، سلامتی ویکتور چیزی بود که برای من اهمیت داشت نه اون اطلاعات کوفتی.
+ خب؟
- شرایطش فقط یه مُهرِ.
+ چه مهری؟ تتو؟
زمان حال:
از توی اینه نگاهی به لباسم انداختم، البته اسمشو نمیشه گذاشت لباس الان جز یه پارچه‌ی پاره چیزی تنم نبود.
بیخیال به سمت اتاق رفتم و خودمو روی تخت انداختم.
" من همیشه پیشتم جونگکوکا"
دروغ تنها چیزیِ که تورو شکل داده کیم تهیونگ:
+ قبلا چشمم همیشه به لبای دست نیافتنیت بود، اما حالا...دیگه نمیخوام... ببوسمت کیم!
................
سلاممممممم پارت 18 تقدیم شما
به نظرتون که اتفاقاتی در انتظارمونه

Endless pain| درد بی پایان Kde žijí příběhy. Začni objevovat