cat boy

part11

این پارت ادامه ی پارت قبله، اگه پارت قبل رو به یاد ندارید، یه نگاه بندازید تا گیج نشید.

___________________

با ندیدن تهیونگ تو اتاق، وارد حمام شد و فکر کرد که اون‌جاست.
وقتی توی حمام هم پیداش نکرد، از اتاق خارج شد.
_داهیون؟ تهیونگ رو ندیدی؟ از اتاق اومد بیرون؟

_فکر نکنم. ندیدم بیاد. به هر حال، برو اتاق منم چک کن.

سر تکان داد و به اتاق داهیون رفت، ولی وقتی اون‌جا هم پیداش نکرد، دوباره به اتاق خودش برگشت.
_بیبی؟ کجایی؟

پشت تخت رو هم نگاه کرد ولی اون‌جا هم پیداش نکرد.

وقتی خواست از اتاق بیرون بره، صدای ضعیف گربه ای رو شنید.
دوباره به داخل برگشت و در رو بست.
_بیبی؟

وقتی صدای "میو" گفتن های دوباره ی گربه رو شنید، متعجب شد.
_تبدیل شدی؟ کجایی خب؟ بیا بیرون عزیزم.

وقتی واکنشی ندید، به سمت صدا نزدیک شد.
به زیر تخت نگاه کرد و با دیدن گوله ی سفید پشمی، دستش رو زیر تخت برد و بیرون کشیدش.
با دیدن حالت گربه ی تهیونگ، چشم هاش برق زدند.
اون حتی تو حالت گربه هم زیباترین بود!
دستی به پشم های سفیدش کشید و گفت:
_چقدر سفیدی!

گربه با چشم به تخت اشاره کرد و به جونگکوک دستور داد تا روی تخت بنشینه.
وقتی که روی تخت نشست، گربه رو دید که روی ران پاش جا خوش کرده و داره خستگی در می‌کنه.
به حالتش خندید و گفت:
_چطوری همیشه انقدر کیوتی؟ هوم؟

وقتی واکنشی ازش ندید، گفت:
_دلم می‌خواد برای حالت گربه ات یه اسم دیگه انتخاب کنم. موافقی؟

گربه سرش رو بالا گرفت و تند تند سر تکان داد.
جونگکوک به آرومی دستش رو روی بدنش کشید و گفت:
_مثل پشمک، سفید، نرم و شیرینی. ولی...من پشمک دوست ندارم. باید اسم دیگه ای برات بذارم.

کمی فکر کرد و گفت:
_بستنی چطوره؟

سرِ گربه به چپ و راست چرخید و مخالفت خودش رو نشان داد.

_مارشمالو؟

باز همون حرکت.

_پاستیل چطوره؟

گربه کمی فکر کرد.
بعد از چند ثانیه روی ران جونگکوک بالا و پایین شد و ذوق و هیجانش رو نشان داد.

جونگکوک بلند خندید و گربه رو در آغوش کشید.
_کیوتیِ من. پس با پاستیل موافقت کردی؟ هوم؟ چقدر تو کیوتی.
کمی بعد گفت:
_ خب..
همین‌طور که پاستیل رو در آغوش داشت، دراز کشید.
_چرا پاستیلِ من تبدیل شده؟

پاستیل کمی روی شکم جونگکوک چرخید، ولی در آخر روی سینه اش دراز کشید.
پنجه اش رو به لب جونگکوک زد و بعد همون پنجه رو به لب خودش زد.