( کامل شده )
+ پارک جیمین ! تو به دلیل نقض قوانین ، از دنیای پری ها طرد خواهی شد ! و برای مجازات گستاخی به جایگاه والای اعلاحضرت ، بال هاتو از دست خواهی داد...
_ نه شما نمیتونید اینکار و بکنید نه نههههه
« پری طرد شده ی من | My rejected fairy »
کا...
جونگکوک معذب کنار تهیونگ نشست و به نمای خونش نگاه کرد / خونه ی خوشگلی داری ... قشنگ میشه به عنوان نمونه کار عکسشو بزاری تو کلاسات
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
تهیونگ تشکر کرد و سینی قهوه رو روی میز گذاشت
٫ ببخشید مجبور شدی تا اینجا بیای باید ی سری وسایل برمیداشتم بعد بریم دفتر کار
/ نه بابا اشکال نداره ... اصن تو تا فردا طول بدی اشکال ندارع ... بالاخره ... بالاخره تو چیزی دیگ ... چیز ... همون استادی دیگ
و با خنده ی مصنوعی کمی ازقهوه شو نوشید تهیونگ رفتار های هول شده ی پسر و زیر نظر گرفته بود و سعی میکرد خندشو کنترل کنه
جیمین دستشو روی صورتش کشید و سعی کرد با نفس های عمیق احساس پاره کردن گربه ی روبروش که سالن و گذاشته بود رو سرش رو تو خودش پایین بیاره یونگی با عصبانیت دعوا میکرد و میگفت : _ مگه نگفتم خیلی خوشگل نشه؟ قرار بود یه لباس ساده تنش کنین
دختر جوان که طراح لباس بود پشت همکارش که آرایشگر بود قایم شد و گفت / قربان خب سادست دیگه... کت قبلیه رو گفتید خیلی براقه ولی این یکی ک یک لباس سادست
_ نخیر نیست سمت جیمین رفت و دستشو کشید و با حرص گفت _ الان این معمولیه؟ این سادست؟ نمیبینی چقد توش سکسی شده؟ میخوای چشم همرو بندازی روش؟
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
جیمین کلافه صداش کرد اما یونگی مگه اهمیت میداد ؟ ( یکی یونگی رو بگیره تا گونی تن این بچه نکرده )
_ من کار ندارم . نمیزارم اینو بپوشی جیمین برو عوضش کن
جیمین با حرص دندوناشو رو هم سابید و گفت + من مسخره توام؟ این پنجمین لباسیع که عوض کردم